بدگمان
licenseمعنی کلمه بدگمان
معنی واژه بدگمان
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | شكاك، ظنون، ظنين، كجانديش | ||
متضاد | خوشگمان | ||
انگلیسی | suspicious,distrustful,mistrustful,defiant | ||
عربی | مشبوه، مريب، مشكوك فيه، مرتاب، مفعم بالشك، حذر، موسوس، نزاع الى الشك، ظنان، مثير للشك | ||
ترکی | şüpheli | ||
فرانسوی | suspect | ||
آلمانی | verdächtig | ||
اسپانیایی | sospechoso | ||
ایتالیایی | sospettoso | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بدگمان" در زبان فارسی به معنای کسی است که نسبت به دیگران یا شرایط، سوءظن دارد و به راحتی بهدروغ یا خیانت شک میکند. این واژه از ترکیب دو جزء «بد» و «گمان» تشکیل شده است. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و تفصیلهای مربوط به این کلمه اشاره میشود:
با رعایت این نکات، میتوانید این کلمه را به درستی در جملات و متون خود استفاده کنید. | ||
واژه | بدگمان | ||
معادل ابجد | 117 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | badgo(a)mān | ||
معادل انگلیسی | paranoiac | ||
مرتبط با | روان شناسی | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) | ||
مختصات | ( ~. گُ)(ص مر.) | ||
آواشناسی | badgamAn | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی بدگمان | ||
پخش صوت |
فرد دچار بدگمانی کلمه "بدگمان" در زبان فارسی به معنای کسی است که نسبت به دیگران یا شرایط، سوءظن دارد و به راحتی بهدروغ یا خیانت شک میکند. این واژه از ترکیب دو جزء «بد» و «گمان» تشکیل شده است. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و تفصیلهای مربوط به این کلمه اشاره میشود: نوشتار صحیح: این کلمه به صورت پیوسته و بدون فاصله نوشته میشود. به هیچ وجه نباید آن را به صورت جدا از هم (بد گمان) نوشت. معنی و کاربرد: "بدگمان" به عنوان صفت به کار میرود و میتواند به شکلهای مختلف در جملات استفاده شود. مثلاً: جنس: این کلمه به صورت عام و برای هر دو جنس (مرد و زن) به کار میرود و در مفاهیم اجتماعی و روانشناختی کاربرد دارد. مقابل واژه: معادلهای ضد آن مانند "خوشگمان" وجود دارد که به فردی اشاره دارد که به دیگران اعتماد دارد و سوءظن ندارد. با رعایت این نکات، میتوانید این کلمه را به درستی در جملات و متون خود استفاده کنید.
شكاك، ظنون، ظنين، كجانديش
خوشگمان
suspicious,distrustful,mistrustful,defiant
مشبوه، مريب، مشكوك فيه، مرتاب، مفعم بالشك، حذر، موسوس، نزاع الى الشك، ظنان، مثير للشك
şüpheli
suspect
verdächtig
sospechoso
sospettoso