آرامگاه
licenseمعنی کلمه آرامگاه
معنی واژه آرامگاه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | تربت، خاك، خاكجا، ضريح، قبر، گور، لحد، مثوي، مدفن، مرقد، مزار، مقبره | ||
انگلیسی | tomb, cemetery, shrine | ||
عربی | قبر، ضريح | ||
ترکی | tapınak | ||
فرانسوی | tombeau | ||
آلمانی | schrein | ||
اسپانیایی | santuario | ||
ایتالیایی | santuario | ||
مرتبط | ارامگاه، خاک، گورستان، قبرستان | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "آرامگاه" در زبان فارسی به معنای مکان و یا بنای مدفونکردن فردی معروف یا مهم است. برای نوشتن و استفاده صحیح از این کلمه، توجه به چند نکته قواعدی و نگارشی میتواند مفید باشد:
بهطور کلی، کلمه "آرامگاه" در متن مورد استفاده قرار گیرد، باید با دقت به اصول نگارشی توجه کرد تا مفهوم آن بهدرستی منتقل شود. | ||
واژه | آرامگاه | ||
معادل ابجد | 268 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
تلفظ | 'ārāmgāh | ||
معادل انگلیسی | tomb | ||
مرتبط با | باستان شناسی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) ‹آرامگه› | ||
مختصات | (اِمر.) | ||
آواشناسی | 'ArAmgAh | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی آرامگاه | ||
پخش صوت |
هر سازۀ مختص تدفین انفرادی یا جمعی مردگان کلمه "آرامگاه" در زبان فارسی به معنای مکان و یا بنای مدفونکردن فردی معروف یا مهم است. برای نوشتن و استفاده صحیح از این کلمه، توجه به چند نکته قواعدی و نگارشی میتواند مفید باشد: نقطهگذاری: آرامگاه به عنوان یک اسم خاص یا عمومی، در جملهها باید بهدرستی نقطهگذاری شود. به عنوان مثال، اگر بخواهید در مورد آرامگاهی خاص صحبت کنید، باید از علامتهای نگارشی در موفقیت جمله بهره ببرید. اسامی خاص: اگر "آرامگاه" به عنوان نام خاص (مانند آرامگاه فردوسی یا آرامگاه حافظ) استفاده میشود، باید به نام خاص تأکید شود. ترکیبها: این کلمه میتواند در ترکیب با دیگر کلمات به کار رود. مثلاً "آرامگاه جمعی"، "آرامگاه تاریخی" و غیره. نشانه جمع: در استفاده از کلمه آرامگاه بهعنوان اسم جمع، میتوان از "آرامگاهها" نیز استفاده کرد. نوشتار صحیح: "آرامگاه" به صورت صحیح نوشته میشود و نباید با واژگان دیگر اشتباه گرفته شود. بهطور کلی، کلمه "آرامگاه" در متن مورد استفاده قرار گیرد، باید با دقت به اصول نگارشی توجه کرد تا مفهوم آن بهدرستی منتقل شود.
تربت، خاك، خاكجا، ضريح، قبر، گور، لحد، مثوي، مدفن، مرقد، مزار، مقبره
tomb, cemetery, shrine
قبر، ضريح
tapınak
tombeau
schrein
santuario
santuario
ارامگاه، خاک، گورستان، قبرستان