بُعد
licenseمعنی کلمه بُعد
معنی واژه بُعد
| اطلاعات بیشتر واژه | |||
|---|---|---|---|
| انگلیسی | next, subsequent, then, away, dimension, distance | ||
| عربی | التالي، تالي، أقرب، تال، بعد، بعد ذلك مباشرة، ثم بعد ذلك، في المرة الثانية | ||
| مرتبط | بعد، کنار، دیگر، اینده، مجاور، پهلویی، بعدی، متعاقب، پسین، لاحق، مابعد، سپس، پس، بعد از، انگاه، دور، دور از، بیرون، بیرون از، بی درنگ، ابعاد، اندازه، اهمیت، میزان، فاصله، مسافت، دوری، مسیر | ||
| تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بُعد" در زبان فارسی به معنای فاصله، اندازه، یا جنبه‌ای از یک موضوع به کار می‌رود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، به نکات زیر توجه کنید:
با رعایت این موارد، میتوانید از کلمه "بُعد" به طور صحیح و مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
| واژه | بُعد | ||
| معادل ابجد | 76 | ||
| تعداد حروف | 4 | ||
| معادل انگلیسی | right ascension | ||
| مرتبط با | نجوم | ||
| منبع | واژه‌های مصوّب فرهنگستان | ||
| نمایش تصویر | معنی بُعد | ||
| پخش صوت | |||
یکی از دو مختصه ای که معادل سماوی طول جغرافیایی است و برای سنجش موقعیت اجرام در کرۀ آسمان به کار می رود و نسبت به نصف النهار مرجع که از قطب شمال و جنوب سماوی و نقطۀ اعتدال بهاری می گذرد اندازه گیری می شود کلمه "بُعد" در زبان فارسی به معنای فاصله، اندازه، یا جنبه‌ای از یک موضوع به کار می‌رود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، به نکات زیر توجه کنید: نوشتن صحیح: کلمه "بُعد" با حرف "ب" و حرف "ع" نوشته می‌شود و به صورت "بُعد" تلفظ می‌شود. همچنین باید توجه داشته باشید که این کلمه از نظر معنایی به "وَحد" و "جنبه" نیز به کار می‌رود. ترکیب با دیگر واژه‌ها: این کلمه می‌تواند با دیگر واژه‌ها ترکیب شود. به عنوان مثال: جمع در زبان فارسی: جمع کلمه "بُعد" "أبعاد" است که در متون علمی یا ادبی به کار می‌رود. استفاده در جملات: برای بیان ابعاد مختلف یک موضوع یا پدیده، میتوانید از این کلمه استفاده کنید. به عنوان مثال: با رعایت این موارد، میتوانید از کلمه "بُعد" به طور صحیح و مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید.
next, subsequent, then, away, dimension, distance
التالي، تالي، أقرب، تال، بعد، بعد ذلك مباشرة، ثم بعد ذلك، في المرة الثانية
بعد، کنار، دیگر، اینده، مجاور، پهلویی، بعدی، متعاقب، پسین، لاحق، مابعد، سپس، پس، بعد از، انگاه، دور، دور از، بیرون، بیرون از، بی درنگ، ابعاد، اندازه، اهمیت، میزان، فاصله، مسافت، دوری، مسیر
