بیزاری
licenseمعنی کلمه بیزاری
معنی واژه بیزاری
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اشمئزاز، تنافر، تنفر، دلزدگي، رميدگي، ضجرت، كراهت، ملال، ملالت، نفرت، وازدگي | ||
متضاد | اشتياق، رغبت، علاقهمندي 1- ابراء، برائت 2- طلاق، جدايي، متاركه، | ||
انگلیسی | aversion, distaste, disgust, hatred, weariness, abomination, alienation, ennui, loathing, tedium, reluctance, abhorrence, grudge, horror, reluctancy, highness | ||
عربی | كره، نفور، كراهية، مقت، بغض، النفور | ||
ترکی | beğenmemek | ||
فرانسوی | ne pas aimer | ||
آلمانی | nicht gefallen | ||
اسپانیایی | disgusto | ||
ایتالیایی | antipatia | ||
مرتبط | نفرت، نا سازگاری، تنفر، بی میلی، بیرغبتی، ازردن، انزجار، کینه، دشمنی، عداوت، خستگی، ستوه، ماندگی، فتور، عمل شنیع، زشتی، پلیدی، کراهت، بیگانگی، بیگانه کردن، انتقال مالکیت، خبط دماغ، ملالت، دل تنگی، یکنواختی، اکراه، مقاومت مغناطیسی، وحشت، لج، غرض، غبطه، ترس، دهشت، خوف، خوفناکی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بیزاری" به معنای نفرت یا عدم علاقه است و در جملهها و متنهای فارسی به طور خاصی به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و کاربردی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این قواعد و نکات، میتوانید از کلمه "بیزاری" به شیوهای صحیح و به جا در نگارشهای خود استفاده کنید. | ||
واژه | بیزاری | ||
معادل ابجد | 230 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | bizāri | ||
معادل انگلیسی | aversion | ||
مرتبط با | روان شناسی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (حاصل مصدر) | ||
آواشناسی | bizAri | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی بیزاری | ||
پخش صوت |
احساس ضرورت اجتناب و دوری گزیدن از یک فرد یا شی ء یا موقعیت کلمه "بیزاری" به معنای نفرت یا عدم علاقه است و در جملهها و متنهای فارسی به طور خاصی به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و کاربردی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نحوهی نوشتار: کلمه "بیزاری" همیشه به صورت یکپارچه و با املای صحیح نوشته میشود. جملهسازی: این کلمه معمولاً به عنوان اسم به کار میرود و میتواند در جملات مختلف شامل فعل، صفت و قید قرار بگیرد. به عنوان مثال: نحو: بیزاری بهطور معمول با حرف "از" به کار میرود. به این معنی که باید بعد از "بیزاری"، "از" و سپس منبع یا موردی که از آن بیزاری داریم ذکر شود. مترادفها و متضادها: شکلهای صرفی: با رعایت این قواعد و نکات، میتوانید از کلمه "بیزاری" به شیوهای صحیح و به جا در نگارشهای خود استفاده کنید.
1- اشمئزاز، تنافر، تنفر، دلزدگي، رميدگي، ضجرت، كراهت، ملال، ملالت، نفرت، وازدگي
اشتياق، رغبت، علاقهمندي
1- ابراء، برائت
2- طلاق، جدايي، متاركه،
aversion, distaste, disgust, hatred, weariness, abomination, alienation, ennui, loathing, tedium, reluctance, abhorrence, grudge, horror, reluctancy, highness
كره، نفور، كراهية، مقت، بغض، النفور
beğenmemek
ne pas aimer
nicht gefallen
disgusto
antipatia
نفرت، نا سازگاری، تنفر، بی میلی، بیرغبتی، ازردن، انزجار، کینه، دشمنی، عداوت، خستگی، ستوه، ماندگی، فتور، عمل شنیع، زشتی، پلیدی، کراهت، بیگانگی، بیگانه کردن، انتقال مالکیت، خبط دماغ، ملالت، دل تنگی، یکنواختی، اکراه، مقاومت مغناطیسی، وحشت، لج، غرض، غبطه، ترس، دهشت، خوف، خوفناکی
به عنوان مثال: «او از بیاحترامی بیزار است.»