آزمون
licenseمعنی کلمه آزمون
معنی واژه آزمون
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آزمايش، امتحان، سنجش 2- تجربه، محك 3- تست، كنكور، مسابقه 4- عبرت | ||
انگلیسی | test, exam, examination, shibboleth, sample, try | ||
عربی | اختبار، تجربة، فحص، امتحان، تحليل، مباراة، ضبط، إختبار عملي، قشرة، مباراة تجريبية، إختبار لمعرفة قدرات الإنسان، اختبر، جرب، فحص النظر، امتحن، حلل، جرى تجارب، فحص السكر، خضع لإختبار | ||
ترکی | Ölçek | ||
فرانسوی | test | ||
آلمانی | prüfen | ||
اسپانیایی | prueba | ||
ایتالیایی | test | ||
مرتبط | ازمایش، ازمون، محک، معیار، بوته، بته، معاینه، ازمایه، بازرسی، رسیدگی، اسم رمز، بیان رایج، اصطلاح پیش پا افتاده و مرسوم، نمونه، مدل، واحد نمونه، الگو، سرمشق، کوشش، از | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "آزمون" در زبان فارسی به معنای تست یا امتحان است و میتواند در جملات گوناگون و در بافتهای مختلف به کار رود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "آزمون" بهطور صحیح و مؤثر در نگارش خود استفاده کنید. | ||
واژه | آزمون | ||
معادل ابجد | 104 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'āz[e]mun | ||
معادل انگلیسی | test | ||
مرتبط با | عمومی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) | ||
مختصات | ( اِ.) | ||
آواشناسی | 'Azmun | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی آزمون | ||
پخش صوت |
مجموعۀ پرسشهای چندگزینه ای کلمه "آزمون" در زبان فارسی به معنای تست یا امتحان است و میتواند در جملات گوناگون و در بافتهای مختلف به کار رود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود: نحو و ساختار جملات: جمعسازی: مضاف و مضافالیه: سازگاری با صفتها: استفاده در عبارات مختلف: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "آزمون" بهطور صحیح و مؤثر در نگارش خود استفاده کنید.
1- آزمايش، امتحان، سنجش
2- تجربه، محك
3- تست، كنكور، مسابقه
4- عبرت
test, exam, examination, shibboleth, sample, try
اختبار، تجربة، فحص، امتحان، تحليل، مباراة، ضبط، إختبار عملي، قشرة، مباراة تجريبية، إختبار لمعرفة قدرات الإنسان، اختبر، جرب، فحص النظر، امتحن، حلل، جرى تجارب، فحص السكر، خضع لإختبار
Ölçek
test
prüfen
prueba
test
ازمایش، ازمون، محک، معیار، بوته، بته، معاینه، ازمایه، بازرسی، رسیدگی، اسم رمز، بیان رایج، اصطلاح پیش پا افتاده و مرسوم، نمونه، مدل، واحد نمونه، الگو، سرمشق، کوشش، از