پرتو
licenseمعنی کلمه پرتو
معنی واژه پرتو
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اشعه، تاب، تابش، درخشش، روشنايي، روشني، سو، شعاع، شعشعه، ضيا، فروغ، نور 2- اثر، نقش | ||
انگلیسی | beam,ray,light,radiance,shaft,shine,radiancy,rayon | ||
عربی | ضوء | ||
ترکی | işık | ||
فرانسوی | lumière | ||
آلمانی | licht | ||
اسپانیایی | luz | ||
ایتالیایی | leggero | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "پرتو" در زبان فارسی به معنی "اشعه" یا "نور" استفاده میشود و در زمینههای مختلفی میتواند به کار رود، از جمله در علوم فیزیک و متون ادبی. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "پرتو" به درستی و به طور مؤثر در نگارشهای خود استفاده کنید. | ||
واژه | پرتو | ||
معادل ابجد | 608 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | parto[w] | ||
معادل انگلیسی | ray | ||
مرتبط با | فیزیک- اپتیک | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) | ||
مختصات | (پَ) (اِمر.) | ||
آواشناسی | partow | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی پرتو | ||
پخش صوت |
خمی که مماس آن در هر نقطه در امتداد انتشارِ موجِ نور قرار داشته باشد کلمه "پرتو" در زبان فارسی به معنی "اشعه" یا "نور" استفاده میشود و در زمینههای مختلفی میتواند به کار رود، از جمله در علوم فیزیک و متون ادبی. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نحوه کاربرد: "پرتو" به صورت اسم درست و معتبر در جملات فارسی به کار میرود. به عنوان مثال: مفرد و جمع: "پرتو" در حالت مفرد به کار میرود و جمع آن "پرتوها" است. به عنوان مثال: ترکیب با دیگر کلمات: این کلمه میتواند با کلمات دیگر ترکیب شود و اسامی جدید بسازد، مانند "پرتو افکن" یا "پرتو سنج". قواعد نوشتاری: "پرتو" با حروف کوچک نوشته میشود مگر در موارد خاص از جمله در آغاز جمله که حرف اول آن بزرگ میشود. با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "پرتو" به درستی و به طور مؤثر در نگارشهای خود استفاده کنید.
1- اشعه، تاب، تابش، درخشش، روشنايي، روشني، سو، شعاع، شعشعه، ضيا، فروغ، نور
2- اثر، نقش
beam,ray,light,radiance,shaft,shine,radiancy,rayon
ضوء
işık
lumière
licht
luz
leggero