پرتوزا
licenseمعنی کلمه پرتوزا
معنی واژه پرتوزا
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | rumps | ||
عربی | ردف، كفل، عجز كفل، عجز، ورك، قطعة لحم من كفل البقرة، الرمض | ||
ترکی | radyoaktif | ||
فرانسوی | radioactif | ||
آلمانی | radioaktiv | ||
اسپانیایی | radioactivo | ||
ایتالیایی | radioattivo | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) واژه "پرتوزا" به معنای "حاوی پرتوهای یونیزهکننده" یا "ساطعکننده پرتو" است و معمولاً در متون علمی و فنی به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و قواعد فارسی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
لطفاً اگر سوال خاصی درباره استفاده از این کلمه یا متون مرتبط دارید، بفرمایید تا بیشتر توضیح دهم. | ||
واژه | پرتوزا | ||
معادل ابجد | 616 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
معادل انگلیسی | radioactive | ||
مرتبط با | شیمی | ||
نقش دستوری | صفت | ||
آواشناسی | partowzA | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی پرتوزا | ||
پخش صوت |
ویژگی ماده ای که از خود یک یا تعدادی از تابشهای آلفا و بتا و گاما را نشر دهد واژه "پرتوزا" به معنای "حاوی پرتوهای یونیزهکننده" یا "ساطعکننده پرتو" است و معمولاً در متون علمی و فنی به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و قواعد فارسی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نقطهگذاری: در متنی که شامل واژه "پرتوزا" است، باید به قواعد نقطهگذاری توجه کرد. بهعنوان مثال، اگر این کلمه در پایان جمله بیاید، جملات باید با نقطه پایان یابند. نحو و ساختار جملات: این کلمه میتواند به عنوان صفت، در کنار اسمهای مختلف، به کار رود. بهطور مثال: "بستههای پرتوزا" یا "مواد پرتوزا". تطابق: در صورتی که "پرتوزا" به عنوان صفت بکار رود، باید با اسم مورد نظر همخوانی داشته باشد. مثلاً: "منابع پرتوزای هستهای" (در اینجا "هستهای" به عنوان اسم با "پرتوزا" همخوان است). استفاده صحیح از واژه: به کاربرد درست و به جا در متون مختلف توجه کنید. واژه "پرتوزا" باید در متونی مطرح شود که با مباحث علمی و فنی مرتبط باشد. ترکیبات واژگانی: این واژه ممکن است با دیگر واژهها ترکیب شود. بهعنوان مثال: "منابع پرتوزا" یا "پرتوزایی". لطفاً اگر سوال خاصی درباره استفاده از این کلمه یا متون مرتبط دارید، بفرمایید تا بیشتر توضیح دهم.
rumps
ردف، كفل، عجز كفل، عجز، ورك، قطعة لحم من كفل البقرة، الرمض
radyoaktif
radioactif
radioaktiv
radioactivo
radioattivo