پوسیدگی
licenseمعنی کلمه پوسیدگی
معنی واژه پوسیدگی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- تباهي، تلاشي، فساد 2- تخلخل، 3- كرمخوردگي، لهشدگي | ||
انگلیسی | decay, rottenness, putrefaction, putrescence | ||
عربی | الاضمحلال، انحلال، تدهور، التضاؤل، تعفن، عفن، خراب، بلي، خمج، تناقض تلقائي، فساد، تفسخ، تفتت، انحط، وهن، ذوى، فسد، اضمحل، أضعف، رم، تسوس | ||
ترکی | çürümek | ||
فرانسوی | pourriture | ||
آلمانی | verfall | ||
اسپانیایی | decadencia | ||
ایتالیایی | decadimento | ||
مرتبط | زوال، تنزل، تباهی، خرابی، تعفن، عفونت، گندیدگی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "پوسیدگی" در زبان فارسی به معنای فرایند تجزیه و فساد مواد به دلیل فعالیت میکروارگانیسمها، معمولاً در مورد مواد آلی مانند میوهها و سبزیجات به کار میرود. چند نکته درباره قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه:
با رعایت این نکات، استفاده صحیح و مؤثری از کلمه "پوسیدگی" میتوان داشت. | ||
واژه | پوسیدگی | ||
معادل ابجد | 112 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
تلفظ | pusidegi | ||
معادل انگلیسی | caries | ||
مرتبط با | پزشکی-دندانپزشکی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (حاصل مصدر) | ||
آواشناسی | pusidegi | ||
الگوی تکیه | WWWS | ||
شمارگان هجا | 4 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی پوسیدگی | ||
پخش صوت |
← پوسیدگی دندان کلمه "پوسیدگی" در زبان فارسی به معنای فرایند تجزیه و فساد مواد به دلیل فعالیت میکروارگانیسمها، معمولاً در مورد مواد آلی مانند میوهها و سبزیجات به کار میرود. چند نکته درباره قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه: ساختار کلمه: "پوسیدگی" از ریشه "پوسیدن" بههمراه پسوند "-گی" ساخته شده است. پسوند "-گی" برای بیان حالت یا کیفیت به کار میرود. جنس و تعداد: این کلمه مؤنث است و به عنوان یک اسم جمع نمیشود. در صورت نیاز به اشاره به نوع یا درجات مختلف پوسیدگی، باید از صفتها یا عبارات توصیفی استفاده کرد. نحو جمله: در جملات، "پوسیدگی" معمولاً به عنوان مفعول یا نامبرده میتواند در جملات ظاهر شود. برای مثال: "پوسیدگی میوهها ناشی از نگهداری نادرست است." نوشتار صحیح: اطمینان حاصل کنید که کلمه "پوسیدگی" بهدرستی نوشته شود و به هیچوجه با کلمات مشابه دیگر اشتباه نشود. با رعایت این نکات، استفاده صحیح و مؤثری از کلمه "پوسیدگی" میتوان داشت.
1- تباهي، تلاشي، فساد
2- تخلخل،
3- كرمخوردگي، لهشدگي
decay, rottenness, putrefaction, putrescence
الاضمحلال، انحلال، تدهور، التضاؤل، تعفن، عفن، خراب، بلي، خمج، تناقض تلقائي، فساد، تفسخ، تفتت، انحط، وهن، ذوى، فسد، اضمحل، أضعف، رم، تسوس
çürümek
pourriture
verfall
decadencia
decadimento
زوال، تنزل، تباهی، خرابی، تعفن، عفونت، گندیدگی