license
98
1667
100
معنی کلمه تأخیر معنی واژه تأخیر
معنی:
← زمان تأخیرانگلیسی delay, lag, retardation, reprieve, deferment, postponement, stick, cunctation, mora, suspension, tarrianceعربی تأخير، تأجيل، مهلة، توان، بطء، أجل، أخر، عاق، توانى، ماطلترکی gecikmeفرانسوی retardآلمانی verzögerungاسپانیایی demoraایتالیایی ritardoمرتبط تاخیر، تعلل، مکی، عقب ماندگی، کندی، پس افت، لنگی، واماندگی، کم هوشی، شتاب منفی، عدم رشد فکری، مهلت، تعویق، تاخیر اندازی، چوب، چماق، عصا، چوب دستی، شلاق، چسبناک، قصور، مقیاس وزن شعر، تعلیق، سوسپانسیون، توقف، تعطیل، وقفه، درنگ، اقامت
ترکیب:
مختصات:
(اِمص .)
الگوی تکیه:
WS
نقش دستوری:
اسم
آواشناسی:
ta'xir
منبع:
واژههای مصوّب فرهنگستان
معادل ابجد:
1210
شمارگان هجا:
2
دیگر زبان ها
انگلیسی
delay | lag , retardation , reprieve , deferment , postponement , stick , cunctation , mora , suspension , tarriance
عربی
تأخير | تأجيل , مهلة , توان , بطء , أجل , أخر , عاق , توانى , ماطل
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)کلمه "تأخیر" در زبان فارسی، به معنای به تأخیر انداختن یا به تاخیر افتادن چیزی است. در اینجا چند نکته دربارهٔ قواعد و نگارش این کلمه آورده شده است:
نوشتار : کلمه "تأخیر" باید با دو نقطه (تأ) نوشته شود. این نقاط به معنای تطابق با الفبای فارسی و تلفظ صحیح کلمه اهمیت دارند.
مصدر و اسم: "تأخیر" به عنوان اسم و مصدر استفاده میشود. مثلاً:
"تأخیر در تحویل پروژه." (اسم)
"ما تأخیر کردیم." (مصدر)
صرف و نحوهٔ استفاده : کلمه "تأخیر" معمولاً با فعلهایی مانند "داشتن"، "کردن" و ... همراه میشود، به عنوان مثال:
"تأخیر در رفتن به جلسه."
"او به تأخیر افتاد."
قواعد نگارشی :
در متون رسمی و کتابها، بهتر است از کلمه "تأخیر" به طور صحیح و با دقت استفاده شود.
توجه به ساختار جملات و متون میتواند به وضوح و دقت معنا کمک کند.
جمعسازی : شکل جمع "تأخیر" به صورت "تأخیرها" است.
با رعایت این نکات، میتوان به درستی و به شکلی ادبی از کلمه "تأخیر" استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
به دلیل ترافیک شدید، ما در رسیدن به مهمانی تأخیر داشتیم.
پروژه به دلیل مشکلات فنی با تأخیر رو به رو شد و نتوانستیم به موقع آن را ارائه دهیم.
معلم به ما اطلاع داد که به دلیل بیماری، درس فردا با تأخیر شروع خواهد شد.
واژههای مصوّب فرهنگستان واژگان مرتبط: تاخیر، تعلل، مکی، عقب ماندگی، کندی، پس افت، لنگی، واماندگی، کم هوشی، شتاب منفی، عدم رشد فکری، مهلت، تعویق، تاخیر اندازی، چوب، چماق، عصا، چوب دستی، شلاق، چسبناک، قصور، مقیاس وزن شعر، تعلیق، سوسپانسیون، توقف، تعطیل، وقفه، درنگ، اقامت