تالی
licenseمعنی کلمه تالی
معنی واژه تالی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- جانشين، جايگزين، ثاني، قائممقام 2- اثر، حاصل 3- نتيجه، پيامد، دنباله 4- تلاوتگر، تلاوتكننده 5- شبيه، لنگه، مانند، مثل، نظير، همانند 6- تابع، پسرو، دنبالهرو، پيرو 7- جزء موخر(جمله شرطي) | ||
متضاد | جزء مقدم | ||
انگلیسی | talley | ||
عربی | تالي | ||
ترکی | çetele | ||
فرانسوی | pointage | ||
آلمانی | übereinstimmen | ||
اسپانیایی | cuenta | ||
ایتالیایی | conteggio | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تالی" در زبان فارسی به معنای "پیرو" یا "دنبالهرو" به کار میرود و میتواند به عنوان صفت یا اسم مورد استفاده قرار گیرد. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و کاربردی مرتبط با "تالی" اشاره میکنم:
ضمناً، "تالی" ممکن است در برخی موارد به اشخاص خاص یا عناوین خاص نیز اشاره داشته باشد، بنابراین باید به زمینه کاربرد آن توجه کرد. | ||
واژه | تالی | ||
معادل ابجد | 441 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | tāli | ||
معادل انگلیسی | successor, consequent | ||
مرتبط با | ریاضی | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] | ||
مختصات | (اِفا. ص .) | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی تالی | ||
پخش صوت |
1. عدد صحیحی که بلافاصله بعد از یک عدد صحیح مفروض می آید 2. گزارۀ دوم یک استلزام منطقی کلمه "تالی" در زبان فارسی به معنای "پیرو" یا "دنبالهرو" به کار میرود و میتواند به عنوان صفت یا اسم مورد استفاده قرار گیرد. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و کاربردی مرتبط با "تالی" اشاره میکنم: نقطهگذاری: اگر "تالی" در میانهی جمله قرار بگیرد، باید به تناسب نقطهگذاری جملات عمل کرد. به عنوان مثال: نسبت با سایر کلمات: در مواقعی که "تالی" به عنوان صفت به کار میرود، باید به نوع کلمهای که پیش از آن قرار دارد توجه کرد: نوشته صحیح: توجه به درستنویسی "تالی" و جلوگیری از اشتباهات املایی اهمیت دارد. کلمه «تالی» نباید با «تالیف» اشتباه شود؛ این دو واژه معانی متفاوتی دارند. قید و وصف: زمانی که از "تالی" به عنوان وصف استفاده میشود، باید دقت کنیم که میتواند به ویژگیهای خاصی اشاره کند: ضمناً، "تالی" ممکن است در برخی موارد به اشخاص خاص یا عناوین خاص نیز اشاره داشته باشد، بنابراین باید به زمینه کاربرد آن توجه کرد.
1- جانشين، جايگزين، ثاني، قائممقام
2- اثر، حاصل
3- نتيجه، پيامد، دنباله
4- تلاوتگر، تلاوتكننده
5- شبيه، لنگه، مانند، مثل، نظير، همانند
6- تابع، پسرو، دنبالهرو، پيرو
7- جزء موخر(جمله شرطي)
جزء مقدم
talley
تالي
çetele
pointage
übereinstimmen
cuenta
conteggio