تبدیل
licenseمعنی کلمه تبدیل
معنی واژه تبدیل
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | تبادل، تحول، تطور، تعويض، تغيير، دگرساني، دگرگوني، مبادله، مبدل، معاوضه | ||
انگلیسی | conversion, transformation, alteration, transmutation, reduction, commutation, reductional, convert | ||
عربی | تحويل، اهتداء، هداية، قلب المعنى، عناق، اغتصاب، اختلاس | ||
ترکی | dönüştürmek | ||
فرانسوی | conversion | ||
آلمانی | konvertierung | ||
اسپانیایی | conversión | ||
ایتالیایی | conversione | ||
مرتبط | تغییر، تغییر کیش، تسعیر، دگرگونی، تغییر شکل، ترادیسی، دگرسازی، تبدیل صورت، دگرش، استحاله، قلب ماهیت، تکامل، تبدیل عنصری بعنصر دیگری، کاهش، تقلیل، احیا، تنزیل، اختصار، تخفیف جرم، احاله | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تبدیل" در زبان فارسی به معنای تغییر شکل یا حالت چیزی به شکل یا حالت دیگر است. این کلمه در استفادههای مختلف قواعد خاصی دارد. در ادامه به برخی از نکات نگارشی و گرامری مربوط به کلمه "تبدیل" پرداخته میشود:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "تبدیل" به درستی استفاده کنید و جملات خود را به شکل صحیح نگارش کنید. | ||
واژه | تبدیل | ||
معادل ابجد | 446 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | tabdil | ||
معادل انگلیسی | conversion | ||
مرتبط با | مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (تَ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | tabdil | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی تبدیل | ||
پخش صوت |
1ـ تغییر جنگل از یک نظام جنگل به نظام دیگر یا از یک گونۀ درختی به گونۀ دیگر 2ـ تغییر شکل الوارچوب به فراوردهای دیگر کلمه "تبدیل" در زبان فارسی به معنای تغییر شکل یا حالت چیزی به شکل یا حالت دیگر است. این کلمه در استفادههای مختلف قواعد خاصی دارد. در ادامه به برخی از نکات نگارشی و گرامری مربوط به کلمه "تبدیل" پرداخته میشود: نحو و ساختار جملات: جزو فعلهای حرکتی: ساختارهای جملات: مترادفها: نکات نگارشی: با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "تبدیل" به درستی استفاده کنید و جملات خود را به شکل صحیح نگارش کنید.
تبادل، تحول، تطور، تعويض، تغيير، دگرساني، دگرگوني، مبادله، مبدل، معاوضه
conversion, transformation, alteration, transmutation, reduction, commutation, reductional, convert
تحويل، اهتداء، هداية، قلب المعنى، عناق، اغتصاب، اختلاس
dönüştürmek
conversion
konvertierung
conversión
conversione
تغییر، تغییر کیش، تسعیر، دگرگونی، تغییر شکل، ترادیسی، دگرسازی، تبدیل صورت، دگرش، استحاله، قلب ماهیت، تکامل، تبدیل عنصری بعنصر دیگری، کاهش، تقلیل، احیا، تنزیل، اختصار، تخفیف جرم، احاله