تراشه
licenseمعنی کلمه تراشه
معنی واژه تراشه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- قاچ، قاش 2- تراش | ||
انگلیسی | chip, splinter, shaving, sliver, splint, excelsior, paring, slice, foil, ribbon, swarf, flinders | ||
عربی | رقاقة | ||
ترکی | yonga | ||
فرانسوی | ébrécher | ||
آلمانی | chip | ||
اسپانیایی | chip | ||
ایتالیایی | patata fritta | ||
مرتبط | ژتون، ژتن، ریزه، سیب زمینی سرخ کرده، خرده، باریکه چوب، خردهشیشه، اصلاح، صورت تراشی، چیز تراشیده، تکه باریک، ته جاروب، فتیله نخ، برامدگی کوچک، توفال، اهن نبشی، خرده نجاری، برش، خلال، تکه، سهم، ورق، زرورق، ته چک، فلز ورق شده، سیماب پشت اینه، روبان، نوار، تسمه، نخ، نوار ماشین تحریر، براده، خرده شیشه وامثال ان، قطعات شکسته، خش | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «تراشه» در زبان فارسی به معنای قطعه یا تکهای کوچک از مادهای است و به طور خاص در زمینههای مختلفی مانند الکترونیک، کشاورزی و دیگر صنایع کاربرد دارد. برای نوشتن و استفاده از این کلمه، نکات زیر را در نظر داشته باشید:
توجه به این نکات به شما کمک میکند تا از کلمه «تراشه» به درستی و در جای مناسب استفاده کنید. | ||
واژه | تراشه | ||
معادل ابجد | 906 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | tarāše | ||
معادل انگلیسی | chip | ||
مرتبط با | رایانه و فنّاوری اطلاعات | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) | ||
مختصات | (هندوانه یا خربزه ) | ||
آواشناسی | tarASe | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی تراشه | ||
پخش صوت |
قطعۀ کوچکی از سیلیس با مدارهای الکتریکی مجتمع که در ساخت رایانه ها به کار رود کلمه «تراشه» در زبان فارسی به معنای قطعه یا تکهای کوچک از مادهای است و به طور خاص در زمینههای مختلفی مانند الکترونیک، کشاورزی و دیگر صنایع کاربرد دارد. برای نوشتن و استفاده از این کلمه، نکات زیر را در نظر داشته باشید: نوشتار صحیح: این کلمه به صورت «تراشه» نوشته میشود و از حروف فارسی استفاده میکند. استفاده در جملات: هنگام استفاده از این کلمه در جملات، میتوانید از آن به عنوان اسم مفرد استفاده کنید. به عنوان مثال: قواعد نکتهای: فرهنگ و دایره معنایی: در زمینههای مختلف کاربرد دارد، از جمله: توجه به این نکات به شما کمک میکند تا از کلمه «تراشه» به درستی و در جای مناسب استفاده کنید.
1- قاچ، قاش
2- تراش
chip, splinter, shaving, sliver, splint, excelsior, paring, slice, foil, ribbon, swarf, flinders
رقاقة
yonga
ébrécher
chip
chip
patata fritta
ژتون، ژتن، ریزه، سیب زمینی سرخ کرده، خرده، باریکه چوب، خردهشیشه، اصلاح، صورت تراشی، چیز تراشیده، تکه باریک، ته جاروب، فتیله نخ، برامدگی کوچک، توفال، اهن نبشی، خرده نجاری، برش، خلال، تکه، سهم، ورق، زرورق، ته چک، فلز ورق شده، سیماب پشت اینه، روبان، نوار، تسمه، نخ، نوار ماشین تحریر، براده، خرده شیشه وامثال ان، قطعات شکسته، خش