نشانیدن
licenseمعنی کلمه نشانیدن
معنی واژه نشانیدن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
عربی | عرض، إظهار، معرض، مسرحية، مظهر، مشهد، حفلة، تفاخر، حفلة ساهرة، برنامج منوعات، صالون عرض، مظهر خارجي، مظهر خادع، حظ، فرصة، شهادة، ظهر، تظاهر، برهن، قدم، استعرض، قاد، أعلن، طهر، أدى دورا، بين، أشار، أكد، مثل، تبين | ||
واژه | نشانیدن | ||
معادل ابجد | 465 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
نوع | مصدر | ||
مختصات | (نِ دَ) (مص م .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی نشانیدن | ||
پخش صوت |
- 1 به نشستن وا داشتن :
چه شادي ازين به که در بزم عشرت
نشيني و ساقي برابر نشاني ک
(وحشي بافقي)
-2 جلوس دادن (بر تخت سلطنت): ...بر کيارق
برادر سنجر را بخراسان بپادشاهي نشاند ...
- 3 جا دادن مقيم ساختن : به مرو شاهجان
بر هر دروازه صد نفر حامي نشانده بودند .
- 4 بخانه آوردن زني روسپي و بدکاره و
باز داشتن او از عمل خويش و خرجي دادن بدو
و وي را در انحصار خود داشتن بي آنکه عقد
ازدواج دايم يا منقطعي صورت گيرد .
- 5 کاشتن غرس کردن :... و نهال خرما را
که از جايي بر آرند و بجاي ديگر بنشانند..
- 6 برپا داشتن نصب کردن افراشتن .
- 7 نهاندن . - 8 خاموش کردن (آتش) .
- 9 دفع کردن آرام کردن (درد الم) :
و دردهاي چشم و گوش بنشاند (لبن شير)
عرض، إظهار، معرض، مسرحية، مظهر، مشهد، حفلة، تفاخر، حفلة ساهرة، برنامج منوعات، صالون عرض، مظهر خارجي، مظهر خادع، حظ، فرصة، شهادة، ظهر، تظاهر، برهن، قدم، استعرض، قاد، أعلن، طهر، أدى دورا، بين، أشار، أكد، مثل، تبين