امتحانات
license
98
1667
100
معنی کلمه امتحانات
معنی واژه امتحانات
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | try, exam, examination, quiz, trial, experiment, temptation, assay, probation, shibboleth, exams | ||
عربی | حاول، جرب، بحث، اختبر، اجتهد، حاكم، جرب حظه، نظر في قضية، تعب، أرهق، قام بمحاولة، مهد للجنس، محاولة، تجربة، يحاول | ||
مرتبط | امتحان، کوشش، ازمایش، ازمون، معاینه، محک، ازمایه، بازرسی، رسیدگی، چیز عجیب، شوخی، پرسش و ازمون، محاکمه، محنت، مرافعه، تجربه، تدبیر، وسوسه، فتنه، اغوا، فریب، خواست، فریبندگی، عیار، عیارگری، عفو مشروط، ازادی بقید التزام، دوره ازمایش و کاراموزی، ارائه مدرك و دلیل، اسم رمز، بیان رایج، اصطلاح پیش پا افتاده و مرسوم | ||
واژه | امتحانات | ||
معادل ابجد | 901 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی امتحانات | ||
پخش صوت |
آروين رون
جمع امتحان آزمايشها آزمونها:
امتحانات دانش آموزان سالي دوبار انجام
ميشود .
try, exam, examination, quiz, trial, experiment, temptation, assay, probation, shibboleth, exams
حاول، جرب، بحث، اختبر، اجتهد، حاكم، جرب حظه، نظر في قضية، تعب، أرهق، قام بمحاولة، مهد للجنس، محاولة، تجربة، يحاول
امتحان، کوشش، ازمایش، ازمون، معاینه، محک، ازمایه، بازرسی، رسیدگی، چیز عجیب، شوخی، پرسش و ازمون، محاکمه، محنت، مرافعه، تجربه، تدبیر، وسوسه، فتنه، اغوا، فریب، خواست، فریبندگی، عیار، عیارگری، عفو مشروط، ازادی بقید التزام، دوره ازمایش و کاراموزی، ارائه مدرك و دلیل، اسم رمز، بیان رایج، اصطلاح پیش پا افتاده و مرسوم