املاک
licenseمعنی کلمه املاک
معنی واژه املاک
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | باغ، زمين، ضياع، عقار، علاقه | ||
انگلیسی | estate, property | ||
عربی | ممتلكات، ملكية، عزبة، مقاطعة، مال، حالة، وضع | ||
ترکی | emlak | ||
فرانسوی | immobilier | ||
آلمانی | immobilie | ||
اسپانیایی | bienes raíces | ||
ایتالیایی | immobiliare | ||
مرتبط | ملک، اموال، دارایی، دسته، وضعیت | ||
واژه | املاک | ||
معادل ابجد | 92 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'amlāk | ||
نوع | تک : ملک | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] | ||
مختصات | ( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) | ||
آواشناسی | 'amlAk | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی املاک | ||
پخش صوت |
داراک ها بنه
ويسان هيران
(تک : ملک) فرشتگان
- 1 پادشاه گردانيدن - 2 زن خواستن
- 3 زن دادن - 4 زناشويي - 5 واگذاري
(اسم) - 1 جمع ملک داراييها ثروتها
ملکها . از زمان اعلي حضرت رضا شاه ببعد
مفهوم خاصي يافته و اطلاق بملکهاي شاه شده
و پس از استعفاي شاه به (املاک واگذاري)
موسوم گرديده و اخيرا جزو موقوفات اعلي
حضرت محمد رضا شاه پهلوي در آمده . يا
املاک دولتي . - 1 ضياع سلطاني .
- 2 خالصه ها خالصجات . املاک ياغيان و
گردنکشان که موقتا بعنوان مجازات از طرف
دولت ضبط شده باشد (قاجاريه)
املاک ضبطي . - 2 جمع ملک فرشتگان
فريشتگان ملايک قواي روحاني :
(تا چه مستيها بود املاک را
وز جلالت روحهاي پاک راخ)
(مثنوي)
- 3 جمع ملک شاهان پادشاهان
مالک چيزي گردانيدن ، زن را به ازدواج کسي درآوردن
جمع ملک
باغ، زمين، ضياع، عقار، علاقه
estate, property
ممتلكات، ملكية، عزبة، مقاطعة، مال، حالة، وضع
emlak
immobilier
immobilie
bienes raíces
immobiliare
ملک، اموال، دارایی، دسته، وضعیت