وعده
licenseمعنی کلمه وعده
معنی واژه وعده
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- بشارت، مژده، نويد 2- بشارت، مژده، نويد 3- پيمان، عهد، قرار، قول، ميثاق 4- دعوت، ميعاد 5- موعد، مهلت 6- بار، دفعه، مرتبه | ||
متضاد | وعيد | ||
انگلیسی | promise, behest | ||
عربی | وعد، تعهد، عهد، اتفاق، بشير النجاح، مبشر بخير، عقد، بشر، مبشر، أعد حضر، بشر بنجاح، طمأن، أوعد، وفى بوعده، أوعد بالزواج، صمم، عزم على، تواعد، تعاهد على، دل، واعد، يعد | ||
ترکی | söz | ||
فرانسوی | promesse | ||
آلمانی | versprechen | ||
اسپانیایی | promesa | ||
ایتالیایی | promettere | ||
مرتبط | قول، نوید، عهد، پیمان، میثاق، دستور، امر | ||
واژه | وعده | ||
معادل ابجد | 85 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | va'de | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] | ||
مختصات | (وَ د ) [ ع . وعدة ] (اِ.) | ||
آواشناسی | va'de | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی وعده | ||
پخش صوت |
در تازي نيامده نويدنش پشت
پتيست نويد نويذ (در لغت فرس برابر
با آگهي دادن و خرام آمده است)
فردوسي آن را برابر با ((وعد))
به کار برده
به ديدار تو داده ايمش نويد
زما بازگشت است دل پراميد
گرگاني نيز آن را با همين مانک
به کار برده
فراق دوست سر تا سر اميد است
ز روز خرمي دل را نويد است
ديسيات دسياد
(اسم) -1 نويده مژده . -2 يا وعده و
و عيد وعد و عيد. -2 عهد پيمان :
((سخن وي حق وعده ء وي راست .))
-3 قول قرار :
گفته بودي که شوم مست و دو بوست بدهم
وعده ه زحد بشد و مانه دوديديم و نه يک .
(حافظ)
- 4 دفعه مرتبه بار :
((عبدل گويا روزي سي شاهي مزد ميگيرد.))
توضيح وعده بر وزن حمله در اصل
((وعد)) بر وزن حمل است ولي آنرا
شعرا نيز دراشعار خود بکار برده اند
ناصر خسرو گويد :
مر مرا شکر چسان وعده کني
گرت سنگ است اي پسر در آستين .
(نداب)
يا راست کردن وعده . بقول و قرار خود
کاملا عمل کردن : ((صدق در سنت
راست گفت و راست کردن وعده باشد .)
1- بشارت، مژده، نويد
2- بشارت، مژده، نويد
3- پيمان، عهد، قرار، قول، ميثاق
4- دعوت، ميعاد
5- موعد، مهلت
6- بار، دفعه، مرتبه
وعيد
promise, behest
وعد، تعهد، عهد، اتفاق، بشير النجاح، مبشر بخير، عقد، بشر، مبشر، أعد حضر، بشر بنجاح، طمأن، أوعد، وفى بوعده، أوعد بالزواج، صمم، عزم على، تواعد، تعاهد على، دل، واعد، يعد
söz
promesse
versprechen
promesa
promettere
قول، نوید، عهد، پیمان، میثاق، دستور، امر