جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×
مجله موفقیت عرشیانی ها رو بخون و نظربده تا تو هم برنده بشی لینک ثبت نام


0
0
376
اطلاعات بیشتر واژه
واژه وکیل
معادل ابجد 66
تعداد حروف 4
تلفظ vakil
نقش دستوری اسم
ترکیب (اسم، صفت) [عربی، جمع: وُکَلاء]
مختصات (وَ) [ ع . ] (اِ.)
آواشناسی vakil
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی هوشیار
نمایش تصویر وکیل
پخش صوت

‎ - 1 کار گزار ‎ - 2 نماينده
‎ - 3 استاد سراي ‎ - 4 جانشين
‎ - 5 کار راه انداز
(صفت اسم) ‎ - 1 آنکه کاري بوي
واگذار شده . ‎ - 2 مباشر کار گزار.
‎ - 3 ناظر سراي استادالدار :
((و دختر خويش بدان آيين بمرزبان
شاه داد و به جمهور‎ - که وکيل او
بود ‎ - داد...)) ‎ - 4 نايب
جانشين خليفه قايم مقام .
‎ - 5 (صفويه) بالاترين مقام حکومت
را وکيل ناميدند . ‎ - 6 کسي که
بموجب عقدي از طرف شخص ديگري براي
انجام امري تعيين شده است آنکه
طبق عقد يا قرار دادي براي انجام امري
از طرف شخص رشيد ديگر نايب شده بدون آنکه
اختيار انجام آن امر از منوب عنه
ساقط شده باشد . يا وکيل تسخيري .
وکيلي که براي انجام وکالت انتخابي
مامور شود . يا وکيل در توکيل . آنکه
علاوه بر وکالت در انجام امري اختيار دارد
که بفرد ديگري وکالت دهد تامور وکالت را
انجام دهد . يا وکيل عمومي معاون
قضايي دادستان داديار قضايي دادياري
که واجد شرايط قضا ء است و بجاي دادستان
در دادگاهها وظايف او را انجام مي دهد .
يا وکيل قاضي . کسي که از طرف قاضي مامور
اجراي امور بود :
((وکيل قاضيم اند گذر کمين کر دست
بکف قباله ء دعوي چو مار شيدايي .))
(حافظ)
ياوکيل مدافع . وکيل دعاوي وکيل
دادگستري آنکه دفاع از دعاوي حقوقي
يا جزائي را از طرف يکي از اصحاب دعوا
در دادگاهها بعهده مي گيرد .‎ -7 نماينده ء
مجلس شوري . ‎ - 8 درجه داري که رتبه ء
وي بالاتر از سر جوخه (سرجوقه) و
پايين تر از استوار (نايب) است
و آن خود داراي مراتب ذيل است : يا
وکيل چپ . گروهبان سوم . يا وکيل راست .
گروهبانه دوم . يا وکيل باشي .
گروهبان يکم . يا وکيل خرج .
‎ - 1 کسي که مخارج خانه اي بعهده ء
وي سپرده شده :
((بادي که وکيل خرج خاک است
فراش گريوه ء مغاک است .))
(گنجينه ء گنجوي)
‎ - 2 مهماندار . ‎ - 3 خداوند خانه .
يا وکيل در . (دربار) نماينده اي
بوده است که امرا و حکام اطراف در درگاه
پادشاه مقيم مي داشته اند که کارهاي
مربوط بايشان را انجام دهد و مراقب
مصالح کار باشد : (از مسعدي شنودم
وکيل در که خوارزمشاه سخت
نوميد گشت و بدست و پاي بمرد .)
يا وکيل دريا . مرغي است افسانه اي
که آنرا طيطوهم گويند (هر چند طيطو
بدو نوع موجود اطلاق شده). سيمرغ دريا
در کليله (وکيل دريا) آمده و در
همان داستان از او به (سيمرغ) تعبير
آمده .
در کليله ء عربي ابن المقفع مصحح مرصفي
((وکيل البحر))
ودرچاپ اب لويس ص ((الموکل بالبحر))
(دوجا) آمده .در چا . مرصفي ص راجع به
وکيل البحر در حاشيه آمه : ((وکيل البحر
و في بعض النسخ الموکل بالبحر
يوخذ من سياق المثل انه حيوان بحري
اوخرافي لا وجودله .)) وکيل هم درين
ترکيب بمعني ((موکل)) و مظهر و سمبول
است .
رودکي هم در کليله و دمنه منظوم گفته :
((پادشا سيمرغ دريا را ببرد
خانه (خايه خ) و بچه بدان تيتو سپرد.))
(لفا)
سيمرغ معروف هم در روايات زردشتي
در ميان دريا جاي دارد . در ((رشن يشت))
آمده : ((و اگر هم تو اي رشن پاک خ
در بالاي درخت سئنه (سيمرغ) باشي
در ميان درياي فرا خکرت (آن درختي که)
داروهاي نيک در بر دارد و داراي
اروهاي درست و درمان بخش است . (درختي که)
((همه را درمان بخش)) نام دارد و
در آن تخمهاي همه ء گياهان نهاده شده
ما ترابياري ميخوانيم .)) درياي
فرا خکرت را برخي درياي خزر و بعضي درياي
عمان دانسته اند . در فرهنگهاي پارسي و
اشعار قدما ((سيرنگ)) بمعني سيمرغ
آمده . بيت ذييل از فردوسي
در دست است :
((از آنگا يگه باز گشتن نمود
که نزديک درياي سيرنگ بود.))
((درياي سيرنگ)) ممکن است بدو معني
گرفته شود : ‎ -1 دريايي که سيمرغ
در آن ميزيست .
‎ -2 درياي موسوم به ((سيرنگ))
بهرحال در اين بيت تاثير روايت کهن سال
اوستا (مبني برزيستن سيمرغ در دريا)
هويداست . يا وکيل ديوان اعلي .
ممکن است اين وکيل ديوان اعلي غير از
وکيل نفس نفيس يا وکيل الدوله و دستيار
وزير اعظم بوده است و در مواقع بلا تصدي
ماندن مقام عظمي با غيبت وي امور را
اداره ميکرده .)) يا وکيل سلطنت .
نايب السلطنه و صدر اعظم . (صفويه) .
يا وکيل شهبندر . (اصطلاح وزارت
امور خارجه ء عثماني و ايران در عهد
قاجاريه خاص ماموران عثماني) قايم مقام
شهبندر : ((يميني افندي وکيل شهبندر
در خوي حسين آقا وکيل شهبندر در
ساوجبلاغ .)) يا وکيل مطلق . وکيلي
که داراي اختيارات تام است . يا
وکيل وزيراعظم . کسي که در غياب وزير اعظم
(صدراعظم) امور را اداره ميکرد (صفويه)
(قائم مقام عهد قاجاريه).
يا وکيل همايوني . وظيفه ء او عبارت بود
از اداره ء امور مالي اداي و از حيث مرتبت
در پايه عاليتر از امرا ء ديگر قرار
داشت .
1- نماينده 2- پيشكار، كارگزار، مباشر، ناظر 3- قايم مقام، گماشته، مامور، ناظر، نايب، وصي 4- قيم، ولي 5- قانون دان، مدافع 6- سرجوخه
attorney, solicitor, agent, proxy, deputy, assignee, procurator, lieutenant, syndic, lawyer
محام، الوكيل، تفويض شرعي، وكالة رسمية، محامي
avukat
avocat
rechtsanwalt
abogado
avvocato
وکیل مدافع، وکالت، نمایندگی، مشاور، عامل، نماینده، پیشکار، وکالتنامه، نایب، قائم مقام، جانشین، ناظر هزینه، ستوان، ناوبان، رسدبان، کلانتر یا شهردار، رئيس، رئيس صنف


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری


کپی