یک دنده
license
98
1667
100
معنی کلمه یک دنده
معنی واژه یک دنده
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | dogged, obstinate, adamant, stubborn | ||
عربی | عنيد، هدم | ||
مرتبط | لجوج، سخت، سر سخت، ترشرو، معاند، کله شق، خود رای، تزلزل ناپذیر | ||
واژه | یک دنده | ||
معادل ابجد | 93 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
مختصات | ( ~. دَ دِ) (ص مر.) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی یک دنده | ||
پخش صوت |
-1 (صفت) مستبد خودراي لجوج :
آدم يک دنده ايست . -2 آرام يکنواخت .
تاصبح يک دنده خوابيد.
dogged, obstinate, adamant, stubborn
عنيد، هدم
لجوج، سخت، سر سخت، ترشرو، معاند، کله شق، خود رای، تزلزل ناپذیر