انتها ء
licenseمعنی کلمه انتها ء
معنی واژه انتها ء
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | end, extremity, terminal, close, tailing, termination, head, outrance, tag end, tail-end, supreme | ||
عربی | نهاية، حد، غاية، طرف، توقف، هدف، غرض، هلاك، نتيجة، كيس، بقية، وضع حد، انتهى، أنهى، فرغ، قتل، قصد، قطع | ||
مرتبط | پایان، ختم، خاتمه، آخر، منظور، نهایت، شدت، غایت، حد نهایی، سر، ایستگاه نهایی، اخر خط راه اهن یا هواپیما، جای محصور، محوطه، ایست، دنباله، تکه، تعقیب، پس مانده، فسخ، پایان دهی، رئيس، راس، رهبر، کله، اخرین قسمت، قسمت انتهایی، قسمت نهایی، عالی، اعلی، افضل، بزرگترین | ||
واژه | انتها ء | ||
معادل ابجد | 457 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی انتها ء | ||
پخش صوت |
- 1 پايان فرناد فش
- 2 به سر آمدن به سر رسيدن
- 3 دست برداشتن باز ايستادن
پيشان
- 1 (مصدر) بپايان آمدن بسر آمدن
بنهايت رسيدن بکرانه رسيدن .
- 2 باز ايستادن دست بر داشتن .
- 3 آگهي رسيدن.
- 4 (مصدر) بپايان رساندن .
- 5 (اسم) اتمام ختم . - 6 (اسم)
پايان انجام آخر .
end, extremity, terminal, close, tailing, termination, head, outrance, tag end, tail-end, supreme
نهاية، حد، غاية، طرف، توقف، هدف، غرض، هلاك، نتيجة، كيس، بقية، وضع حد، انتهى، أنهى، فرغ، قتل، قصد، قطع
پایان، ختم، خاتمه، آخر، منظور، نهایت، شدت، غایت، حد نهایی، سر، ایستگاه نهایی، اخر خط راه اهن یا هواپیما، جای محصور، محوطه، ایست، دنباله، تکه، تعقیب، پس مانده، فسخ، پایان دهی، رئيس، راس، رهبر، کله، اخرین قسمت، قسمت انتهایی، قسمت نهایی، عالی، اعلی، افضل، بزرگترین