انحراف
licenseمعنی کلمه انحراف
معنی واژه انحراف
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اعوجاج، خميدگي، كجي، كژي 2- اعتساف، ضلال، ضلالت، كجروي، گمراهي 3- گرايش، ميل | ||
متضاد | راستي | ||
انگلیسی | deviation, deflection, departure, aberration, perversion, deviance, detour, offset, deviancy, inclination, corruption, yaw, skew, perversity, slope, perturbation, digression, leeway, leaning, aberrance, refraction, deflexion, invert, trepan, veer, fall-off | ||
عربی | الانحراف، انحراف، إنحراف الضوء، إنحراف أخلاقى، إنحراف عن الخط الحزبى المقرر | ||
ترکی | sapma | ||
فرانسوی | déviation | ||
آلمانی | abweichung | ||
اسپانیایی | desviación | ||
ایتالیایی | deviazione | ||
مرتبط | انحراف جنسی، شکست، انکسار، پیچش، انحناء، خم سازی، عزیمت، حرکت، کوچ، فراق، مرگ، گمراهی، فریفتگی، غلط، کجراهی، بدراهی، انحراف جنسی یا اخلاقی، سقم، برگشتگی، رفتار منحرف، کج رفتاری، افست، چاپ افست، چین، فرزند، نقطه شروع مسابقه، تمایل، شیب، نهاد، عطف، خمیدگی بجلو و پایین، فساد، چرک، تجاوز از حدود، انحراف کشتی از مسیر خود، کجی، کژی، منحرف بودن، سراشیبی، سرازیری، زمین سراشیب، اختلال، اشفتگی، تشویش، گریز، راه گریز، مهلت، حرکت یکوری، یک ورشدگی کشتی در اثر باد، طبع، علاقه شدید به چیزی، تمایلات، میل، تجزیه، تخفیف، برگردانی، سوء تعبیر، قلب عبارت، چرخش، جهت، تغییر مسیر، برگشت، گشت، نزول | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "انحراف" یک اسم است که از ریشه "حرف" تشکیل شده و به معنای انحراف یا انحای راستا و مسیر معمول به کار میرود. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن در جمله، میتوان به چند نکته توجه کرد:
مثال جملات:
این نکات میتوانند به شما کمک کنند تا کلمه "انحراف" را بهطور صحیح و مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | انحراف | ||
معادل ابجد | 340 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | 'enherāf | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (اِ حِ) [ ع . ] (مص ل .) | ||
آواشناسی | 'enherAf | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی انحراف | ||
پخش صوت |
- 1 ورتکي ورگرايي کلمه "انحراف" یک اسم است که از ریشه "حرف" تشکیل شده و به معنای انحراف یا انحای راستا و مسیر معمول به کار میرود. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن در جمله، میتوان به چند نکته توجه کرد: نحوه نوشتار: این کلمه بهصورت صحیح "انحراف" نوشته میشود و باید دقت کرد که به شکل نادرست یا با املای متفاوت نوشته نشود. جنس کلمه: "انحراف" یک اسم مذکر است. بنابراین، زمانیکه از آن در جملات استفاده میشود، باید سایر اجزای جمله را با توجه به همین جنس تنظیم کرد. نحوه استفاده در جملات: قیدها و صفتها: میتوانید از قیدها و صفتها برای توصیف انحراف استفاده کنید: مثال جملات: این نکات میتوانند به شما کمک کنند تا کلمه "انحراف" را بهطور صحیح و مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید.
- 2 خم شدن کج شدن
- 3 کج روي کج راهي بي فرماني
اريب رفتن اريبيدن :
گام هاي مردم شوريده خود
هم زگام ديگران پيدا بود
يک قدم چون رخ روانه تا نشيب
يک قدم چون فيل رفته براوريب
(مولانا جلال الدين)
کژ خويي کژ رفتاري
- 1 (مصدر) خم شدن کج شدن کژ شدن .
- 2 کج رفتن اريب رفتن . - 3 بگشتن
از راه گشتن ميل کردن. يا انحراف اخلاقي.
از اصول اخلاقي دست کشيدن و کارهاي
ناشايست کردن . - 4 (اسم) کجروي
کج راهي جمع : انحرافات. يا انحراف فکر .
کژي انديشه کج انديشي .
1- اعوجاج، خميدگي، كجي، كژي
2- اعتساف، ضلال، ضلالت، كجروي، گمراهي
3- گرايش، ميل
راستي
deviation, deflection, departure, aberration, perversion, deviance, detour, offset, deviancy, inclination, corruption, yaw, skew, perversity, slope, perturbation, digression, leeway, leaning, aberrance, refraction, deflexion, invert, trepan, veer, fall-off
الانحراف، انحراف، إنحراف الضوء، إنحراف أخلاقى، إنحراف عن الخط الحزبى المقرر
sapma
déviation
abweichung
desviación
deviazione
انحراف جنسی، شکست، انکسار، پیچش، انحناء، خم سازی، عزیمت، حرکت، کوچ، فراق، مرگ، گمراهی، فریفتگی، غلط، کجراهی، بدراهی، انحراف جنسی یا اخلاقی، سقم، برگشتگی، رفتار منحرف، کج رفتاری، افست، چاپ افست، چین، فرزند، نقطه شروع مسابقه، تمایل، شیب، نهاد، عطف، خمیدگی بجلو و پایین، فساد، چرک، تجاوز از حدود، انحراف کشتی از مسیر خود، کجی، کژی، منحرف بودن، سراشیبی، سرازیری، زمین سراشیب، اختلال، اشفتگی، تشویش، گریز، راه گریز، مهلت، حرکت یکوری، یک ورشدگی کشتی در اثر باد، طبع، علاقه شدید به چیزی، تمایلات، میل، تجزیه، تخفیف، برگردانی، سوء تعبیر، قلب عبارت، چرخش، جهت، تغییر مسیر، برگشت، گشت، نزول