اندیشیدن
license
98
1667
100
معنی کلمه اندیشیدن
معنی واژه اندیشیدن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | think, contemplate, speculate, excogitate, hatch, thinking | ||
عربی | فكر، اعتقد، تأمل، تخيل، ظن، فكر مليا، قدر، رأي، فكرة، يفكر | ||
ترکی | düşünmek | ||
فرانسوی | penser | ||
آلمانی | denken | ||
اسپانیایی | pensar | ||
ایتالیایی | pensare | ||
مرتبط | فکر کردن، گمان کردن، فکر چیزی را کردن، خیال کردن، خیال داشتن، تفکر کردن، در نظر داشتن، دیدن، احتکار کردن، معاملات قماری کردن، سفته بازی کردن، از خود در آوردن، ابتکار کردن، ابداع کردن، هاشور زدن، تخم گذاشتن، روی تخم نشستن، خط انداختن، ایجاد کردن | ||
واژه | اندیشیدن | ||
معادل ابجد | 429 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
تلفظ | 'andišidan | ||
ترکیب | (مصدر لازم) | ||
مختصات | (اَ دَ) (مص ل .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اندیشیدن | ||
پخش صوت |
پنداشتن، خيال کردن
think, contemplate, speculate, excogitate, hatch, thinking
فكر، اعتقد، تأمل، تخيل، ظن، فكر مليا، قدر، رأي، فكرة، يفكر
düşünmek
penser
denken
pensar
pensare
فکر کردن، گمان کردن، فکر چیزی را کردن، خیال کردن، خیال داشتن، تفکر کردن، در نظر داشتن، دیدن، احتکار کردن، معاملات قماری کردن، سفته بازی کردن، از خود در آوردن، ابتکار کردن، ابداع کردن، هاشور زدن، تخم گذاشتن، روی تخم نشستن، خط انداختن، ایجاد کردن