انفکاک
licenseمعنی کلمه انفکاک
معنی واژه انفکاک
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | انفصال، پراكندگي، تفكيك، جدايي، فك، گسستگي، گسيختگي | ||
انگلیسی | discipline | ||
عربی | تأديب، انضباط، تهذيب، تدريب، قواعد السلوك، ضبط النفس، فرع من المعرفة، درب، نظام، أدب، عاقب | ||
ترکی | İnfak | ||
فرانسوی | faq | ||
آلمانی | info | ||
اسپانیایی | preguntas frecuentes | ||
ایتالیایی | informazioni | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "انفکاک" به معنای جدا شدن یا گسستن است و در نوشتار فارسی باید به قواعد نگارشی توجه کرد. در اینجا به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوان به شکل صحیح و مناسبی از کلمه "انفکاک" در نوشتارهای فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | انفکاک | ||
معادل ابجد | 172 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | 'enfekāk | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (اِ فِ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | 'enfekAk | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی انفکاک | ||
پخش صوت |
از جا در درفتن، از هم جدا شدن، انفصال، آزاد گشتن کلمه "انفکاک" به معنای جدا شدن یا گسستن است و در نوشتار فارسی باید به قواعد نگارشی توجه کرد. در اینجا به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میکنم: نوشتار صحیح: کلمه "انفکاک" باید به صورت صحیح و بدون اشتباهات املایی نوشته شود. استفاده در جملات: این کلمه معمولاً در متون علمی، ادبی یا فنی به کار میروند. بنابراین، جملات باید متناسب با زمینه استفاده شوند. برای مثال: "انفکاک مولکولها در این فرایند شیمیایی بسیار مهم است." نقطهگذاری: اگر "انفکاک" در میانه یک جمله بیاید، باید بعد از آن به قواعد نقطهگذاری دقت شود. به عنوان مثال: "در فرآیند انفکاک، انرژی آزاد میشود." معنی و مفهوم: در کنار نگارش صحیح، باید دقت شود که معنی "انفکاک" به درستی در متن ارائه شود. اگر از این کلمه در یک نوشته علمی استفاده میشود، میتوان توضیحات بیشتری ارائه کرد. با رعایت این نکات، میتوان به شکل صحیح و مناسبی از کلمه "انفکاک" در نوشتارهای فارسی استفاده کرد.
- 1 جدايي از هم جدا شدن
جدا افتادگي - 2 رها شدن آزاد شدن
- 1 (مصدر)از هم جدا شدن جدا گرديدن
رها شدن آزاد گشتن. - 2 (اسم) جدايي.
جمع : انفکاکات . يا انفکاک قوي . جدايي
قواي فعاله ء مملکت از يکديگر مثلا
انفکاک قواي سياسي از روحاني .
انفصال، پراكندگي، تفكيك، جدايي، فك، گسستگي، گسيختگي
discipline
تأديب، انضباط، تهذيب، تدريب، قواعد السلوك، ضبط النفس، فرع من المعرفة، درب، نظام، أدب، عاقب
İnfak
faq
info
preguntas frecuentes
informazioni