آسان

معنی کلمه آسان

معنی واژه آسان

معنیخوار،سهل،ميسر،صعب
مترادف1- ساده، سهل 2- ميسر 3- بيرنج، راحت
متضادبغرنج، دشوار، سخت، شاق، غامض، متعسر، مشكل
انگلیسیeasy, potty, facile, straightforward, easygoing, light, degage, duck soup, light-handed
عربیسهل، هين، مريح، سلس، رخي، طبعا، بهدوء
ترکیkolay
فرانسویfacile
آلمانیeinfach
اسپانیاییfácil
ایتالیاییfacile
مرتبطاسان، سبک، ملایم، بی زحمت، احمقانه، جزئي، ناچیز، باسانی قابل اجرا، سهل الحصول، سر راست، راست، مستقیم، درست، رک، بی پرده، بی قید، اسان گیر، روشن، سبک وزن، کم، خفیف، اندک، ازاد، بیمانع، مقتدر، سبک دست، ماهر، تردست