انگشت
licenseمعنی کلمه انگشت
معنی واژه انگشت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اصبع، كليك 2- انقوزه، صمغ | ||
انگلیسی | finger, digit, dactyl | ||
عربی | إصبع، الإصبع، مؤشر، لمس، أشر بالأصبع، مس، أشار بالاصبع، عزف مستعينا بأصابعه، اصبع اليد | ||
ترکی | parmak | ||
فرانسوی | doigt | ||
آلمانی | finger | ||
اسپانیایی | dedo | ||
ایتالیایی | dito | ||
مرتبط | رقم، عدد، پیکر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "انگشت" در زبان فارسی دارای قواعد و نکات نگارشی خاصی است که میتوان به آنها اشاره کرد:
با رعایت این نکات، میتوان به درستی از کلمه "انگشت" در نوشتهها و جملات فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | انگشت | ||
معادل ابجد | 771 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'angešt | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [قدیمی] | ||
مختصات | (اَ گِ) (اِ.) | ||
آواشناسی | 'angoSt | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی انگشت | ||
پخش صوت |
هر يک از اجزاي متحرک پنجگانه دست و پاي انسان کلمه "انگشت" در زبان فارسی دارای قواعد و نکات نگارشی خاصی است که میتوان به آنها اشاره کرد: ساختار کلمه: "انگشت" یک اسم است و به اعضای دست یا پا اشاره دارد. در فارسی، این کلمه به صورت مفرد و جمع (انگشتها) به کار میرود. صرف و نحوه استفاده: نقش جمله: "انگشت" میتواند به عنوان فاعل، مفعول یا دیگر نقشهای نحوی در جمله به کار رود. مثلاً: وصف و قید: میتوان برای توصیف انگشت، از صفات استفاده کرد: نکات نگارشی: با رعایت این نکات، میتوان به درستی از کلمه "انگشت" در نوشتهها و جملات فارسی استفاده کرد.
1- اصبع، كليك
2- انقوزه، صمغ
finger, digit, dactyl
إصبع، الإصبع، مؤشر، لمس، أشر بالأصبع، مس، أشار بالاصبع، عزف مستعينا بأصابعه، اصبع اليد
parmak
doigt
finger
dedo
dito
رقم، عدد، پیکر