اهل بیت
licenseمعنی کلمه اهل بیت
معنی واژه اهل بیت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | inmate, household, house, ahl al -bayt | ||
عربی | سجين، نزيل، المساكن، مريض، من يشاطر المسكن | ||
مرتبط | زندانی، اهل، ساکن، خانواده، خاندان، اهل خانه، صمیمی، مستخدمین خانه، خانه، منزل، مسکن، جا، سرای | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "اهل بیت" در زبان فارسی به معنای "خاندان پیامبر" است و معمولاً در متون دینی و مذهبی مورد استفاده قرار میگیرد. برای نوشتن صحیح و استفاده درست از این کلمه، میتوان به موارد زیر توجه کرد:
به عنوان ده ملحوظ دیگر، ممکن است در متون مختلف، توجه به تغییرات و تعاریف فرهنگی مربوط به "اهل بیت" نیز مهم باشد. | ||
واژه | اهل بیت | ||
معادل ابجد | 448 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اهل بیت | ||
پخش صوت |
زه و زاد زاد و رود کلمه "اهل بیت" در زبان فارسی به معنای "خاندان پیامبر" است و معمولاً در متون دینی و مذهبی مورد استفاده قرار میگیرد. برای نوشتن صحیح و استفاده درست از این کلمه، میتوان به موارد زیر توجه کرد: نوشتهنویسی: "اهل بیت" باید با فاصله نوشته شود، زیرا این دو واژه به هم مربوط نیستند و هر کدام به معنای جداگانهای اشاره دارند. نقطهگذاری: در جملات، بعد از "اهل بیت" اگر نقل قول یا عبارتی جدید شروع میشود، باید از علامت نقطه (.) استفاده کرد. استفاده از حروف بزرگ: به طور کلی در زبان فارسی، حروف بزرگ به عنوان شروع یک جمله یا نام خاص استفاده میشود. اما "اهل بیت" به عنوان یک اصطلاح مذهبی باید با حروف کوچک نوشته شود، مگر اینکه در آغاز یک جمله باشد. نحوهی ارجاع: هنگام اشاره به "اهل بیت"، بهتر است به توضیحات و تعاریف معتبر اشاره شود تا مشخص شود که منظور از این اصطلاح چیست و چه کسانی در این گروه قرار دارند. به عنوان ده ملحوظ دیگر، ممکن است در متون مختلف، توجه به تغییرات و تعاریف فرهنگی مربوط به "اهل بیت" نیز مهم باشد.
من زآفت زاد و رود غمناک -
دل درتب گرم و ديده نمناک
(تحفه العراقين خاقاني) پلو خوران
(گويش گيلکي)
- 1 ساکنان يک حانه افراد خانواده
- 2 خاندان پيغمبر خويشان پيغمبر :
اگر خواهي که با حشمت زاهل البيت
دين باشي
ببايد در ره ايمان يکي تسليم سلماني .
(سنائي)
- 3 زن وفرزندشخص
inmate, household, house, ahl al -bayt
سجين، نزيل، المساكن، مريض، من يشاطر المسكن
زندانی، اهل، ساکن، خانواده، خاندان، اهل خانه، صمیمی، مستخدمین خانه، خانه، منزل، مسکن، جا، سرای