ایجاد کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه ایجاد کردن
معنی واژه ایجاد کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | create, make, beget, construct, develop, engender, hatch, produce, put out, cause | ||
عربی | خلق، أبدع، أحدث، أنتج، ابتدع، تألف، عين، سبق إلى تمثيل، لفق، كان أول من يمثل كذا | ||
مرتبط | ساختن، خلق کردن، فراهم کردن، افریدن، ناگهان ایجاد شدن، درست کردن، انجام دادن، بوجود اوردن، تصنیف کردن، تولید کردن، سبب وجود شدن، بناء کردن، ساختمان کردن، توسعه دادن، بسط دادن، پرورش دادن، بوجود امدن، تولید نسل کردن، ابستن شدن، هاشور زدن، تخم گذاشتن، روی تخم نشستن، خط انداختن، اندیشیدن، ارائه دادن، زاییدن، عمل اوردن، خاموش کردن، تهیه کردن، بر انگیختن، تقلا کردن، اشفته کردن، موجب شدن، باعی شدن، سبب شدن، واداشتن | ||
واژه | ایجاد کردن | ||
معادل ابجد | 293 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ایجاد کردن | ||
پخش صوت |
تاشيدن
create, make, beget, construct, develop, engender, hatch, produce, put out, cause
خلق، أبدع، أحدث، أنتج، ابتدع، تألف، عين، سبق إلى تمثيل، لفق، كان أول من يمثل كذا
ساختن، خلق کردن، فراهم کردن، افریدن، ناگهان ایجاد شدن، درست کردن، انجام دادن، بوجود اوردن، تصنیف کردن، تولید کردن، سبب وجود شدن، بناء کردن، ساختمان کردن، توسعه دادن، بسط دادن، پرورش دادن، بوجود امدن، تولید نسل کردن، ابستن شدن، هاشور زدن، تخم گذاشتن، روی تخم نشستن، خط انداختن، اندیشیدن، ارائه دادن، زاییدن، عمل اوردن، خاموش کردن، تهیه کردن، بر انگیختن، تقلا کردن، اشفته کردن، موجب شدن، باعی شدن، سبب شدن، واداشتن