باد
licenseمعنی کلمه باد
معنی واژه باد
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- هوا 2- آماس، آماه، نفخ، ورم 3- پف، فوت، تيز، ريح 4- توفان، شميم، صرصر، نسيم، نفخه 5- بادا، باشد 6- افاده، خودبيني، تكبر، خودبزرگ بيني، غرور، فيس، نخوت 7- ابهت، اهميت، شكوه 8- دم، نفس 9- بارح، برآمدگي، دمل 10- باطل، بيهوده، لغو | ||
انگلیسی | wind, air, gale, blast, windiness, flatulence, squall, turgidity, whiff, emphysema, flatulency | ||
عربی | ريح، رياح، ريح البطن، نزعة، آلات النفخ، اتجاه، ونش، نفس، هراء، إحدى الجهات الأربع، التف، لف، انعطف، عبأ الساعة، أدار، إخترق متمعجا، رفع بونش، التوسي، غير إتجاه السفينة، إنعطف المركب، تمهل، ورط، أدار بذراع، ملأ، دار، تسلل إلى، أراح حتى يسترد أنفاسه، نفخ في بوق، عرض للهواء | ||
ترکی | rüzgâr | ||
فرانسوی | vent | ||
آلمانی | wind | ||
اسپانیایی | viento | ||
ایتالیایی | vento | ||
مرتبط | انحناء، پیچ دان، جریان هوا، فضا، نسیم، استنشاق، طوفان، انفجار، صدای انفجار، بادزدگی، وزش، اطناب، دارای باد، نفخ شکم، بادشکم، لاف، طمطراق، بوران، فریاد، ضجه، باد بی سابقه و شدید، اماس، بادکردگی، تورم، بو، دود، امفیزم | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "باد" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد و بسته به سیاق و ساختار جملات، قواعد خاصی را میتواند دنبال کند. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی و زیبایی از کلمه "باد" در نگارش خود استفاده کنید. | ||
واژه | باد | ||
معادل ابجد | 7 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | bād | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (فعل) ‹بادا، بادی› | ||
مختصات | (پس .) | ||
آواشناسی | bAd | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی باد | ||
پخش صوت |
هوائي که بجهت معيني تغيير مکان مي دهد، کلمه "باد" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد و بسته به سیاق و ساختار جملات، قواعد خاصی را میتواند دنبال کند. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: معنی و مفهوم: "باد" به معنی جریان هوای آزاد است و میتواند به اشکال مختلفی چون باد ملایم، باد شدید و غیره به کار رود. جایگاه در جمله: "باد" میتواند به عنوان اسم در جمله به کار برود. مثلاً: صرف و نحو: "باد" یک اسم است و نمیتوان آن را صرف کرد. اما میتواند در جملات مختلف به عنوان فاعل، مفعول یا تکمیلکننده استفاده شود. ترکیبات: "باد" در ترکیبات و عبارات مختلف میتواند در کنار دیگر کلمات قرار گیرد، مانند: استفاده در ادبیات: "باد" در ادبیات فارسی به عنوان سمبلی از تغییر، زندگی و حتی عشق به کار رفته است. شاعران زیادی از این کلمه در شعرهای خود استفاده کردهاند. نقطهگذاری: در نوشتن جملات، "باد" مانند دیگر کلمات نیاز به رعایت قواعد نقطهگذاری دارد. مثلاً: با رعایت این نکات، میتوانید به درستی و زیبایی از کلمه "باد" در نگارش خود استفاده کنید.
هواي متحرک
نيز بمعني ورم و آماس و بر آمدگي در بدن يا چيز
ديگري هم ميباشد
نيز بمعني ورم و آماس و بر آمدگي در بدن يا چيز
ديگري هم ميباشد
1- هوا
2- آماس، آماه، نفخ، ورم
3- پف، فوت، تيز، ريح
4- توفان، شميم، صرصر، نسيم، نفخه
5- بادا، باشد
6- افاده، خودبيني، تكبر، خودبزرگ بيني، غرور، فيس، نخوت
7- ابهت، اهميت، شكوه
8- دم، نفس
9- بارح، برآمدگي، دمل
10- باطل، بيهوده، لغو
wind, air, gale, blast, windiness, flatulence, squall, turgidity, whiff, emphysema, flatulency
ريح، رياح، ريح البطن، نزعة، آلات النفخ، اتجاه، ونش، نفس، هراء، إحدى الجهات الأربع، التف، لف، انعطف، عبأ الساعة، أدار، إخترق متمعجا، رفع بونش، التوسي، غير إتجاه السفينة، إنعطف المركب، تمهل، ورط، أدار بذراع، ملأ، دار، تسلل إلى، أراح حتى يسترد أنفاسه، نفخ في بوق، عرض للهواء
rüzgâr
vent
wind
viento
vento
انحناء، پیچ دان، جریان هوا، فضا، نسیم، استنشاق، طوفان، انفجار، صدای انفجار، بادزدگی، وزش، اطناب، دارای باد، نفخ شکم، بادشکم، لاف، طمطراق، بوران، فریاد، ضجه، باد بی سابقه و شدید، اماس، بادکردگی، تورم، بو، دود، امفیزم