باری
licenseمعنی کلمه باری
معنی واژه باری
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | صفت قيد، بههرجهت، بههرحال، درهرصورت، باركش، باردار ، ثقيل، سنگين، گران، وزين ، آفريننده، آفريدگار، باريتعالي، خالق ، باريك ، پهن، ضخيم، عرض | ||
متضاد | سواري سبك آفريده، مخلوق 1- باريك 2- پهن، ضخيم، عرض | ||
انگلیسی | freighter, barry | ||
عربی | شاحن، محمل، سفينة شحن | ||
ترکی | yük | ||
فرانسوی | un fardeau | ||
آلمانی | eine bürde | ||
اسپانیایی | una carga | ||
ایتالیایی | un peso | ||
مرتبط | بارکش، بار کننده، مکاری، بار | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "باری" در زبان فارسی چندین معنای مختلف دارد و در جملات بسته به context میتواند استفاده شود. در زیر به برخی قواعد و نکاتی که در استفاده از این کلمه باید در نظر داشت اشاره میکنم:
توجه به زمینه و معنا در انتخاب و استفاده از واژه “باری” بسیار مهم است. | ||
واژه | باری | ||
معادل ابجد | 213 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | bāri | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [مخففِ باریک] [قدیمی] | ||
مختصات | (ص نسب .) | ||
آواشناسی | bAri | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی باری | ||
پخش صوت |
خداي نيکخواه آفريدگار نيکخواست کلمه "باری" در زبان فارسی چندین معنای مختلف دارد و در جملات بسته به context میتواند استفاده شود. در زیر به برخی قواعد و نکاتی که در استفاده از این کلمه باید در نظر داشت اشاره میکنم: معنی: "باری" به معنای "با این حال" یا "برای" نیز استفاده میشود. کاربرد: نگارش: توجه به زمینه و معنا در انتخاب و استفاده از واژه “باری” بسیار مهم است.
و بالاخره بمقتضاي مبرم
اجل گرفتار آمده درمکه شريفه وديعت
حيات بمقتاضي اجل سپرد .
بالاخره باستمالت محمد علي خان و
غيره بازگشته بخدمت پادشاه آمد .
توضيح اين کلمه باين صورت در عربي
نيامده و اخره بمعني
کندي و بط ء است و بالاخره ظاهرا
منحوتي است از يکي از دو صورت
ذيل : جا ء باخره وماعرفته الا باخره
اخيرا (اقرب المورد) جا ء اخيرا واخرا
و اخريا و آخريا وباخره
اي آخر کل شي ء (ذيل اقرب المورد
لسان العرب) بهر حال گروهي
((بالاخره))را جزو علطهاي مشهور
شمرده اند ((ولي صاحب معيار اللغه
در ضمن ضبط اوزان مختلف کلمه بالاخره
را نيز ذکر کرده است .
بجاي اين کلمه مي توان آخر الامر
و مانند آنها را بکار برد .
خالق، پروردگار، خدا
صفت قيد، بههرجهت، بههرحال، درهرصورت، باركش، باردار ، ثقيل، سنگين، گران، وزين ، آفريننده، آفريدگار، باريتعالي، خالق ، باريك ، پهن، ضخيم، عرض
سواري سبك آفريده، مخلوق
1- باريك
2- پهن، ضخيم، عرض
freighter, barry
شاحن، محمل، سفينة شحن
yük
un fardeau
eine bürde
una carga
un peso
بارکش، بار کننده، مکاری، بار