باز کردن
licenseمعنی کلمه باز کردن
معنی واژه باز کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | گشادن، وا كردن، گشودن، داير كردن، تاسيس كردن، ايجاد كردن ، جدا كردن ، شكافتن، تشريح كردن، شرح دادن ، از بينبردن )مانع( ، مرتفع ساختن ، گرهگشايي كردن | ||
متضاد | بستن، مسدود كردن گرهزدن | ||
انگلیسی | open, unpack, unscrew, unwind, unwrap, untie, unfasten, unfold, unroll, disentangle, unhitch, unclasp, disengage, unclose, pick, splay, unbend, disclose, solve, undo, unfix, unhinge, untwist, unbolt, unknit, opening | ||
عربی | فتح، تفتح، انفتح، شق، كشف، استهل، حرر، أطلق، أفضى إلي، إنفتح على، إنفتح قليلا، مفتوح، مكشوف، صريح، حر، غير متحفظ، غير مطوق بحواجز، جائز الصيد فيه، سخي، جيد المسامية، غير ملجم بضوابط تشريعية، عام، يفتح | ||
مرتبط | باز شدن، روشن شدن، شکفتن، اشکار ساختن، بسته بندی را گشودن، غیر بستهای کردن، شل کردن، واپیچاندن، باز کردن از پیچ، بی کوک کردن، کوک چیزی را باز کردن، واپیچیدن، ازاد کردن، صاف کردن، حل کردن، رها کردن، اشکار کردن، اشکار شدن، فاش کردن، تاه چیزی را گشودن، از گیر در اوردن، باز کردن یا شدن، از قید رها کردن، چیدن، کندن، سوار کردن، برگزیدن، جیب بری کردن، راست کردن، فیصل دادن، فیصله کردن، رفع کردن، باطل کردن، خنثی کردن، بی اثر کردن، واچیدن، خراب کردن، غیر ثابت کردن، از لولا در اوردن، دچار اختلال مشاعر کردن، جدا کردن، واتابیدن، وابافتن، وابافته شدن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «باز کردن» به عنوان یک فعل مرکب در زبان فارسی دارای قواعد خاصی است. در ادامه به برخی از نکات و قواعد نگارشی و دستوری مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوان به صورت صحیح از کلمه «باز کردن» استفاده کرد. | ||
واژه | باز کردن | ||
معادل ابجد | 284 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
نوع | مصدر | ||
مختصات | (کَ دَ)(مص م .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی باز کردن | ||
پخش صوت |
-1 گشاده کردن (در و مانند آن) کلمه «باز کردن» به عنوان یک فعل مرکب در زبان فارسی دارای قواعد خاصی است. در ادامه به برخی از نکات و قواعد نگارشی و دستوری مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: تحلیل ساختار: صرف فعل: استفاده در جملات: استفاده از کلمات وابسته: نگارش و املا: استفاده در اصطلاحات: با رعایت این نکات، میتوان به صورت صحیح از کلمه «باز کردن» استفاده کرد.
گشوده کردن مفتوح ساختن .
- 2 وا کردن گره .
گشادن، وا كردن، گشودن، داير كردن، تاسيس كردن، ايجاد كردن ، جدا كردن ، شكافتن، تشريح كردن، شرح دادن ، از بينبردن )مانع( ، مرتفع ساختن ، گرهگشايي كردن
بستن، مسدود كردن گرهزدن
open, unpack, unscrew, unwind, unwrap, untie, unfasten, unfold, unroll, disentangle, unhitch, unclasp, disengage, unclose, pick, splay, unbend, disclose, solve, undo, unfix, unhinge, untwist, unbolt, unknit, opening
فتح، تفتح، انفتح، شق، كشف، استهل، حرر، أطلق، أفضى إلي، إنفتح على، إنفتح قليلا، مفتوح، مكشوف، صريح، حر، غير متحفظ، غير مطوق بحواجز، جائز الصيد فيه، سخي، جيد المسامية، غير ملجم بضوابط تشريعية، عام، يفتح
باز شدن، روشن شدن، شکفتن، اشکار ساختن، بسته بندی را گشودن، غیر بستهای کردن، شل کردن، واپیچاندن، باز کردن از پیچ، بی کوک کردن، کوک چیزی را باز کردن، واپیچیدن، ازاد کردن، صاف کردن، حل کردن، رها کردن، اشکار کردن، اشکار شدن، فاش کردن، تاه چیزی را گشودن، از گیر در اوردن، باز کردن یا شدن، از قید رها کردن، چیدن، کندن، سوار کردن، برگزیدن، جیب بری کردن، راست کردن، فیصل دادن، فیصله کردن، رفع کردن، باطل کردن، خنثی کردن، بی اثر کردن، واچیدن، خراب کردن، غیر ثابت کردن، از لولا در اوردن، دچار اختلال مشاعر کردن، جدا کردن، واتابیدن، وابافتن، وابافته شدن