آشغال
licenseمعنی کلمه آشغال
معنی واژه آشغال
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آخال، خاشاك، خاكروبه، زباله، سقط، كثافت، مزبله 2- بدردنخور، بنجل 3- فاسد، منحرف | ||
انگلیسی | junk, occupation, garbage, rubbish, trash, occupancy, litter, swill, busyness, tenure, refuse, riffraff, dreg, dump, inhabitancy, jakes, offal, paltriness, raff, scrap, slag, soilage, run-off, the rubbish | ||
عربی | خردة، نفاية، الرمم، سقط المتاع، الينك سفينة شراعية، مخدرات، تافه، رخيص | ||
ترکی | çöp | ||
فرانسوی | les ordures | ||
آلمانی | der müll | ||
اسپانیایی | la basura | ||
ایتالیایی | la spazzatura | ||
مرتبط | جنس اوراق و شکسته، نی، اشغال، جگن، قایق ته پهن چینی، شغل، اشتغال، حرفه، تصرف، پیشه، خاکروبه، فضولات، نخاله، روده، چیز پست و بی ارزش، تفاله، مهمل، زوائد گیاان، اشغال مال، تخت روان، کجاوه، زایمان، محمل، ریخته و پاشیده، تصدی، اجاره داری، حق تصدی، نگهداری، پس مانده، ترک، انصراف، ادم بیکاره، ته مانده، انبوه، زیادی، توده، رسوب، درده، ته نشین، خرده ریز، پکری، جنس را بقیمت خیلیارزان فروختن، اقامت، سکنی، حق سکنی، زیست، کثافت، ترشح مدفوع، مواد زائد، لاشه، سیرابی، اخال، کف، حقارت، ناچیزی، انگل، قراضه، تکه، اوراق، پاره، ماشین الات اوراق، خاکستر، چرک، گداز اتشفشانی، الودگی، علف تازه، علوفه حیوانات، زائده، اب زه کشی، زه اب | ||
واژه | آشغال | ||
معادل ابجد | 1332 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'āšqāl | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) ‹آشخال، آخال› [عامیانه] | ||
مختصات | ( اِ.) | ||
آواشناسی | 'ASqAl | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی آشغال | ||
پخش صوت |
فضولات چيزي،خاکروبه
1- آخال، خاشاك، خاكروبه، زباله، سقط، كثافت، مزبله
2- بدردنخور، بنجل
3- فاسد، منحرف
junk, occupation, garbage, rubbish, trash, occupancy, litter, swill, busyness, tenure, refuse, riffraff, dreg, dump, inhabitancy, jakes, offal, paltriness, raff, scrap, slag, soilage, run-off, the rubbish
خردة، نفاية، الرمم، سقط المتاع، الينك سفينة شراعية، مخدرات، تافه، رخيص
çöp
les ordures
der müll
la basura
la spazzatura
جنس اوراق و شکسته، نی، اشغال، جگن، قایق ته پهن چینی، شغل، اشتغال، حرفه، تصرف، پیشه، خاکروبه، فضولات، نخاله، روده، چیز پست و بی ارزش، تفاله، مهمل، زوائد گیاان، اشغال مال، تخت روان، کجاوه، زایمان، محمل، ریخته و پاشیده، تصدی، اجاره داری، حق تصدی، نگهداری، پس مانده، ترک، انصراف، ادم بیکاره، ته مانده، انبوه، زیادی، توده، رسوب، درده، ته نشین، خرده ریز، پکری، جنس را بقیمت خیلیارزان فروختن، اقامت، سکنی، حق سکنی، زیست، کثافت، ترشح مدفوع، مواد زائد، لاشه، سیرابی، اخال، کف، حقارت، ناچیزی، انگل، قراضه، تکه، اوراق، پاره، ماشین الات اوراق، خاکستر، چرک، گداز اتشفشانی، الودگی، علف تازه، علوفه حیوانات، زائده، اب زه کشی، زه اب