license
98
1667
100
معنی کلمه آشغال معنی واژه آشغال
معنی:
فضولات چيزي،خاکروبهمترادف 1- آخال، خاشاك، خاكروبه، زباله، سقط، كثافت، مزبله
2- بدردنخور، بنجل
3- فاسد، منحرفانگلیسی junk, occupation, garbage, rubbish, trash, occupancy, litter, swill, busyness, tenure, refuse, riffraff, dreg, dump, inhabitancy, jakes, offal, paltriness, raff, scrap, slag, soilage, run-off, the rubbishعربی خردة، نفاية، الرمم، سقط المتاع، الينك سفينة شراعية، مخدرات، تافه، رخيصترکی çöpفرانسوی les orduresآلمانی der müllاسپانیایی la basuraایتالیایی la spazzaturaمرتبط جنس اوراق و شکسته، نی، اشغال، جگن، قایق ته پهن چینی، شغل، اشتغال، حرفه، تصرف، پیشه، خاکروبه، فضولات، نخاله، روده، چیز پست و بی ارزش، تفاله، مهمل، زوائد گیاان، اشغال مال، تخت روان، کجاوه، زایمان، محمل، ریخته و پاشیده، تصدی، اجاره داری، حق تصدی، نگهداری، پس مانده، ترک، انصراف، ادم بیکاره، ته مانده، انبوه، زیادی، توده، رسوب، درده، ته نشین، خرده ریز، پکری، جنس را بقیمت خیلیارزان فروختن، اقامت، سکنی، حق سکنی، زیست، کثافت، ترشح مدفوع، مواد زائد، لاشه، سیرابی، اخال، کف، حقارت، ناچیزی، انگل، قراضه، تکه، اوراق، پاره، ماشین الات اوراق، خاکستر، چرک، گداز اتشفشانی، الودگی، علف تازه، علوفه حیوانات، زائده، اب زه کشی، زه اب
مترادف:
1- آخال، خاشاك، خاكروبه، زباله، سقط، كثافت، مزبله
2- بدردنخور، بنجل
3- فاسد، منحرف
ترکیب:
(اسم) ‹آشخال، آخال› [عامیانه]
مختصات:
( اِ.)
الگوی تکیه:
WS
نقش دستوری:
اسم
آواشناسی:
'ASqAl
منبع:
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد:
1332
شمارگان هجا:
2
دیگر زبان ها
انگلیسی
junk | occupation , garbage , rubbish , trash , occupancy , litter , swill , busyness , tenure , refuse , riffraff , dreg , dump , inhabitancy , jakes , offal , paltriness , raff , scrap , slag , soilage , run-off , the rubbish
عربی
خردة | نفاية , الرمم , سقط المتاع , الينك سفينة شراعية , مخدرات , تافه , رخيص
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)کلمه "آشغال" در زبان فارسی به معنای زباله، پسماند و مواد دور ریختنی است. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
املا : کلمه "آشغال" به همین صورت با "آ" و "ش" و "غ" نوشته میشود و نباید به صورتهای دیگر مانند "آشغال" یا "اشغال" نوشته شود.
تلفظ : این کلمه معمولاً با تأکید بر "ش" تلفظ میشود، به صورت "آشغال".
کاربرد : "آشغال" به عنوان اسم استفاده میشود و میتواند به اشیاء یا مواد زاید اشاره داشته باشد. همچنین میتواند در ترکیبها و عبارات مختلف به کار رود.
سازگاری با سایر کلمات : این کلمه میتواند در جملات مختلف به صورتهای مختلفی به کار رود، مثل:
"آشغالها را به سطل زباله بیندازید."
"در این محله، جمعآوری آشغالها بهخوبی انجام نمیشود."
متضادها : کلمه "آشغال" میتواند برعکس کلماتی مانند "محصول" یا "کالا" استفاده شود.
نکات نگارشی : در نگارش، کلمه "آشغال" باید به طور صحیح و با رعایت قواعد جمله و ساختارهای نگارشی به کار رود.
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "آشغال" به درستی در نوشتههای خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "آشغال" در جمله آوردهام:
لطفاً آشغالها را در سطل زباله بگذارید تا محلهمان تمیز بماند.
من تصمیم گرفتم تمام آشغالهایی که در حیاط جمع شده را جمعآوری کنم.
او از دیدن آشغالها در کنار خیابان بسیار ناراحت شد و خواستار نظارت بیشتر مسئولان شد.
فریبا همیشه سعی میکند آشغالهای پلاستیکی را از میان زبالهها جدا کند تا به محیط زیست کمک کند.
پس از زمینخوردن، چشمانش به یک تکه آشغال روی زمین افتاد که باید جمعآوری میشد.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، لطفاً بفرمایید!
فرهنگ فارسی هوشیار واژگان مرتبط: جنس اوراق و شکسته، نی، اشغال، جگن، قایق ته پهن چینی، شغل، اشتغال، حرفه، تصرف، پیشه، خاکروبه، فضولات، نخاله، روده، چیز پست و بی ارزش، تفاله، مهمل، زوائد گیاان، اشغال مال، تخت روان، کجاوه، زایمان، محمل، ریخته و پاشیده، تصدی، اجاره داری، حق تصدی، نگهداری، پس مانده، ترک، انصراف، ادم بیکاره، ته مانده، انبوه، زیادی، توده، رسوب، درده، ته نشین، خرده ریز، پکری، جنس را بقیمت خیلیارزان فروختن، اقامت، سکنی، حق سکنی، زیست، کثافت، ترشح مدفوع، مواد زائد، لاشه، سیرابی، اخال، کف، حقارت، ناچیزی، انگل، قراضه، تکه، اوراق، پاره، ماشین الات اوراق، خاکستر، چرک، گداز اتشفشانی، الودگی، علف تازه، علوفه حیوانات، زائده، اب زه کشی، زه اب