آشفتن
licenseمعنی کلمه آشفتن
معنی واژه آشفتن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آشوببهپاكردن، برآشفتن، بههيجانآمدن، پريشانشدن، خشمگينشدن، شوريدن، متلاطمشدن، مشوششدن، ناراحتشدن | ||
انگلیسی | agitate, disquiet, disturb, flurry, fluster, frazzle, perturb, shake, trouble, upset, frenzy, taking | ||
عربی | حرك، هز، أثار الرأي العام، خض، أقلق، ناقش، هيج، حاور، ناظر، حاول إثارة الشعور العام، أثار | ||
ترکی | berbat etmek | ||
فرانسوی | gâcher | ||
آلمانی | vermasseln | ||
اسپانیایی | estropear | ||
ایتالیایی | rovinare | ||
مرتبط | تحریک کردن، تکان دادن، اشفتن، پریشان کردن، سراسیمه کردن، مضطرب کردن، ناراحت کردن، بیارام کردن، اسوده نگذاشتن، مضطرب ساختن، بر هم زدن، مختل کردن، مشوش کردن، مزاحم شدن، بهم زدن، عصبانی کردن، دست پاچه کردن، گیج کردن، گرم شدن کله، تکان خوردن، لرزیدن، متزلزل کردن، عذاب دادن، ازار دادن، رنجه کردن، زحمت دادن، واژگون کردن، چپه کردن، اشفته کردن، بر گرداندن، دیوانگی، شور، هیجان، شوریدگی، دیوانگی انی | ||
واژه | آشفتن | ||
معادل ابجد | 831 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'āšoftan | ||
نوع | مصدر | ||
ترکیب | (مصدر لازم) ‹آشوفتن› | ||
مختصات | (شُ تَ) (مص ل .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی آشفتن | ||
پخش صوت |
(آشفت ظشوبد خواهد آشفت
بياشوب آشوبنده ظشفته)
-1 پريشان شدن شوريده گشتن .
- 2 مختل شدن (امور) هرج و مرج ايجاد
شدن . - 3 خشم گرفتن . غضبناک شدن .
- 4 بهيجان آمدن آتشي شدن .
- 5 شورش کردن انقلاب . - 6 شيفته شدن .
- 7 رنجيدن از سرگران شدن با.
آشوببهپاكردن، برآشفتن، بههيجانآمدن، پريشانشدن، خشمگينشدن، شوريدن، متلاطمشدن، مشوششدن، ناراحتشدن
agitate, disquiet, disturb, flurry, fluster, frazzle, perturb, shake, trouble, upset, frenzy, taking
حرك، هز، أثار الرأي العام، خض، أقلق، ناقش، هيج، حاور، ناظر، حاول إثارة الشعور العام، أثار
berbat etmek
gâcher
vermasseln
estropear
rovinare
تحریک کردن، تکان دادن، اشفتن، پریشان کردن، سراسیمه کردن، مضطرب کردن، ناراحت کردن، بیارام کردن، اسوده نگذاشتن، مضطرب ساختن، بر هم زدن، مختل کردن، مشوش کردن، مزاحم شدن، بهم زدن، عصبانی کردن، دست پاچه کردن، گیج کردن، گرم شدن کله، تکان خوردن، لرزیدن، متزلزل کردن، عذاب دادن، ازار دادن، رنجه کردن، زحمت دادن، واژگون کردن، چپه کردن، اشفته کردن، بر گرداندن، دیوانگی، شور، هیجان، شوریدگی، دیوانگی انی