بخشنده
licenseمعنی کلمه بخشنده
معنی واژه بخشنده
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | انفاقگر، باسخاوت، بخشايشگر، بذال، جواد، جوانمرد، خير، دستودلباز، رحمتگر، سخاوتمند، سخي، فياض، فيضبخش، كريم، كريمالنفس، گشادهدست، معطي، مكرم، نيكوكار، منان، واهب، وهاب | ||
متضاد | بخيل، ممسك | ||
انگلیسی | merciful, generous, gracious, bountiful, bounteous, placable, indulgent, munificent, good-hearted, large-hearted, open-handed, donor, pardoner | ||
عربی | رؤوف، رحيم، حنون، متسامح | ||
ترکی | verici | ||
فرانسوی | le donneur | ||
آلمانی | der geber | ||
اسپانیایی | el dador | ||
ایتالیایی | il donatore | ||
مرتبط | مهربان، رحیم، بخشایشگر، کریم، رحمت امیز، زیاد، سخی، رئوف، خوشایند، دلپذیر، توفیق دهنده، خوب ومهربان، فراوان، پربرکت، دلجویی پذیر، مطبوع، ارام، زیاده رو، خوش قلب، همدرد، مساعد، نظر بلند، گشاده دست، دهنده، اعطاء کننده، هبه کننده، کشیش امرزنده گناه، بخشیدن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بخشنده" در زبان فارسی به معنای کسی است که بخشش میکند یا عطا میکند. این کلمه از ریشه "بخشیدن" ساخته شده است و بهعنوان صفت یا اسم استفاده میشود. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و نحوی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با توجه به این نکات ساده، میتوان بهخوبی کلمه "بخشنده" را در جملات و متون فارسی به کار برد. | ||
واژه | بخشنده | ||
معادل ابجد | 961 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | baxšande | ||
نوع | اسم | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت فاعلی) | ||
آواشناسی | baxSande | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی بخشنده | ||
پخش صوت |
آنکه چيزي بخشد کلمه "بخشنده" در زبان فارسی به معنای کسی است که بخشش میکند یا عطا میکند. این کلمه از ریشه "بخشیدن" ساخته شده است و بهعنوان صفت یا اسم استفاده میشود. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و نحوی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نحوهی استفاده: قید: تعدد: قواعد املایی: استفاده در جملات: با توجه به این نکات ساده، میتوان بهخوبی کلمه "بخشنده" را در جملات و متون فارسی به کار برد.
داد و دهش کننده عطا کننده .
(اسم) - 1 داده عطا شده .
- 2 معاف عفو شده . - 3 قسمت شده .
انفاقگر، باسخاوت، بخشايشگر، بذال، جواد، جوانمرد، خير، دستودلباز، رحمتگر، سخاوتمند، سخي، فياض، فيضبخش، كريم، كريمالنفس، گشادهدست، معطي، مكرم، نيكوكار، منان، واهب، وهاب
بخيل، ممسك
merciful, generous, gracious, bountiful, bounteous, placable, indulgent, munificent, good-hearted, large-hearted, open-handed, donor, pardoner
رؤوف، رحيم، حنون، متسامح
verici
le donneur
der geber
el dador
il donatore
مهربان، رحیم، بخشایشگر، کریم، رحمت امیز، زیاد، سخی، رئوف، خوشایند، دلپذیر، توفیق دهنده، خوب ومهربان، فراوان، پربرکت، دلجویی پذیر، مطبوع، ارام، زیاده رو، خوش قلب، همدرد، مساعد، نظر بلند، گشاده دست، دهنده، اعطاء کننده، هبه کننده، کشیش امرزنده گناه، بخشیدن