برادر
license
98
1667
100
معنی کلمه برادر
معنی واژه برادر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اخوي، داداش، كاكا | ||
متضاد | خواهر 1- دوست | ||
انگلیسی | brother,billy | ||
عربی | شقيق، أخ، صديق حميم، صدفة، الصنو | ||
ترکی | erkek kardeş | ||
فرانسوی | frère | ||
آلمانی | bruder | ||
اسپانیایی | hermano | ||
ایتالیایی | fratello | ||
واژه | برادر | ||
معادل ابجد | 407 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | barādar | ||
نوع | اسم | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: barātar] ‹دادر› | ||
مختصات | (بَ دَ) [ په . ] ( اِ.) | ||
آواشناسی | barAdar | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی برادر | ||
پخش صوت |
پسر يا مردي که در پدر و مادر يا
يکي از آن دو با شخص مشترک باشد اخ
اخوي داداش بردر يا برادر پدر. عم
عمو . يا برادر حقيقي . برادر از يک پدر
و يک مادر . يا برادر ديني . هم کيش
هم مذهب . يا برادر رضاعي . پسر يا مردي
که با شخص از يک پستان شير خورده باشد
پسر دايه ء شخص . يا برادر شوهر. مردي که
اخوي شوهر زني باشد خوسره . يا برادر
مادر. دايي خال خالو.
1- اخوي، داداش، كاكا
خواهر
1- دوست
brother,billy
شقيق، أخ، صديق حميم، صدفة، الصنو
erkek kardeş
frère
bruder
hermano
fratello