برای
license
98
1667
100
معنی کلمه برای
معنی واژه برای
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- از بهر، بهجهت، بهخاطر، بهسبب، بهعلت، بهقصد، به منظور 2- دربرابر، در عوض 3- محض 4- بهسوي، بهجانب، بهطرف | ||
انگلیسی | for, to, on, for the sake, in order that, toward, pro | ||
عربی | إلى، منذ، بسبب، ب، مع، في سبيل، بالنسبة ل، فيما يتعلق ب، على الرغم من، إلى مسافة معينة، لأن، عوضا عن، لأجل، ل | ||
ترکی | İle | ||
فرانسوی | À | ||
آلمانی | zu | ||
اسپانیایی | a | ||
ایتالیایی | a | ||
مرتبط | بخاطر، برای اینکه، مربوط به، در مدت، بمنظور، به، در، در برابر، نزد، پیش، بر، بر روی، روی، در روی، نسبت به، بسوی، بطرف، در راه، نزدیک به، بنفع | ||
واژه | برای | ||
معادل ابجد | 213 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | barāye | ||
نقش دستوری | حرف اضافه | ||
ترکیب | (حرف اضافه) | ||
مختصات | (تعلیل را رساند) | ||
آواشناسی | barAye | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی برای | ||
پخش صوت |
بواسطه ،بعلت،جهت
1- از بهر، بهجهت، بهخاطر، بهسبب، بهعلت، بهقصد، به منظور
2- دربرابر، در عوض
3- محض
4- بهسوي، بهجانب، بهطرف
for, to, on, for the sake, in order that, toward, pro
إلى، منذ، بسبب، ب، مع، في سبيل، بالنسبة ل، فيما يتعلق ب، على الرغم من، إلى مسافة معينة، لأن، عوضا عن، لأجل، ل
İle
À
zu
a
a
بخاطر، برای اینکه، مربوط به، در مدت، بمنظور، به، در، در برابر، نزد، پیش، بر، بر روی، روی، در روی، نسبت به، بسوی، بطرف، در راه، نزدیک به، بنفع