جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
حصاد|قصاصة , صفحة جريدة , قاس , قطعة قماش , عكيس , التنقيح للأفلام السينمائية , حاد , قارس , ساخر , ماض , مخرج , قارص , لاذع , جارح للشعور , قطع
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "برش" در زبان فارسی به معنی قطع کردن یا بریدن یک چیز است و در زمینههای مختلفی از جمله مهندسی، آشپزی و صنایع مختلف کاربرد دارد. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
نگارش صحیح: کلمه "برش" باید به صورت صحیح و بدون غلط املایی نوشته شود.
استفاده از کلمه در جملات: میتوان این کلمه را در جملات مختلف استفاده کرد. به عنوان مثال:
"برای تهیه سالاد، ابتدا باید سبزیجات را برش بزنیم."
"در این مرحله از پروژه، به دستکاری و برش مواد نیاز داریم."
مصرف در ترکیبها: "برش" میتواند در ترکیبهای مختلف به کار رود. به عنوان نمونه:
برشدهنده: دستگاهی که برش میدهد.
برشکاری: عمل برش و برش زدن.
توجه به بافت جملات: در نوشتار رسمی و فنی، بهتر است از کلمات و اصطلاحات دقیق استفاده کنید. برای مثال:
"برش لایههای فلزی باید با دقت و استفاده از ابزار مناسب انجام شود."
توجه به سیاق کلام: در نگارش ادبی یا غیررسمی میتوان از کلمه "برش" به شیوهای خلاقانهتر استفاده کرد. به عنوان مثال:
"زندگی گاهی با برشهایی دردناک همراه است که ما را به تفکر وا میدارد."
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "برش" به درستی و به طور مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته، در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "برش" در جمله آوردهام:
برای تهیه سالاد، ابتدا باید سبزیجات را به صورت ریز برش دهید.
او با دقت برشهای لازم را روی کاغذ انجام داد تا کارش منظم به نظر برسد.
برش زدن این کیک نیاز به دقت زیادی دارد تا همه برشها یک اندازه باشند.
در کارگاه نجاری، معلم به دانشآموزان نحوه برش چوب را آموزش داد.
این فیلم به دلیل برشهای سریع و خلاقانهاش بسیار جالب است.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مرتبط: قلمه گیاه، قلمه زنی، برش روزنامه، بریدگی، شکاف، مقطع، تخفیف، چاک، بخش، قسمت، قطعه، دایره، خلال، تکه، سهم، قاچ زنی، نوعی ابگوشت سبزی دار روسی، ته سیگار، خرده، ادم کوچک یا بی اهمیت، کالبد شکافی، تشریح، تجزیه، طرد، کوتاه سازی، ناقص سازی، قطع سر، بی سر سازی، ابتر سازی، ضربه سریع، چاک لباس، نشان ممیز، گیره یا پنس، پشم چینی، شانه فشنگ، گیره کاغذ، ریزش، جدایی، دریدگی، قطع پوست و گوشت، سیخ، سنجاق کراوات، شکل سیخ، تفرقه، مزدور، کلنگ، سرفه خشک وکوتاه، ضربه، ریزه، پاره، ذره، قراضه، دم قیچی، پراکندگی، اختلاف، بخشی، مربوط به قطاع دایره، دندان اسیا، بر