برش
licenseمعنی کلمه برش
معنی واژه برش
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- بريدگي، شكاف 2- بريده، تقطيع، جدايي، فصل، قطع 3- قاش، قاچ 4- كارآيي، توان، برايي، قاطعيت 5- تيزي 6- بريدن | ||
انگلیسی | cutting, cut, incision, section, slice, slicing, borscht, excision, snip, borsch, dissection, resection, truncation, snipping, slash, clip, abscission, broach, concision, hack, mammock, scissoring, sectorial | ||
عربی | حصاد، قصاصة، صفحة جريدة، قاس، قطعة قماش، عكيس، التنقيح للأفلام السينمائية، حاد، قارس، ساخر، ماض، مخرج، قارص، لاذع، جارح للشعور، قطع | ||
ترکی | kesme | ||
فرانسوی | coupe | ||
آلمانی | schneiden | ||
اسپانیایی | corte | ||
ایتالیایی | taglio | ||
مرتبط | قلمه گیاه، قلمه زنی، برش روزنامه، بریدگی، شکاف، مقطع، تخفیف، چاک، بخش، قسمت، قطعه، دایره، خلال، تکه، سهم، قاچ زنی، نوعی ابگوشت سبزی دار روسی، ته سیگار، خرده، ادم کوچک یا بی اهمیت، کالبد شکافی، تشریح، تجزیه، طرد، کوتاه سازی، ناقص سازی، قطع سر، بی سر سازی، ابتر سازی، ضربه سریع، چاک لباس، نشان ممیز، گیره یا پنس، پشم چینی، شانه فشنگ، گیره کاغذ، ریزش، جدایی، دریدگی، قطع پوست و گوشت، سیخ، سنجاق کراوات، شکل سیخ، تفرقه، مزدور، کلنگ، سرفه خشک وکوتاه، ضربه، ریزه، پاره، ذره، قراضه، دم قیچی، پراکندگی، اختلاف، بخشی، مربوط به قطاع دایره، دندان اسیا، بر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "برش" در زبان فارسی به معنی قطع کردن یا بریدن یک چیز است و در زمینههای مختلفی از جمله مهندسی، آشپزی و صنایع مختلف کاربرد دارد. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "برش" به درستی و به طور مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | برش | ||
معادل ابجد | 502 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | borš | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [روسی: borche] | ||
مختصات | (بُ) [ روس . ] ( اِ.) | ||
آواشناسی | boreS | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی برش | ||
پخش صوت |
بريدن،تکه بريده شده از چيزي کلمه "برش" در زبان فارسی به معنی قطع کردن یا بریدن یک چیز است و در زمینههای مختلفی از جمله مهندسی، آشپزی و صنایع مختلف کاربرد دارد. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نگارش صحیح: کلمه "برش" باید به صورت صحیح و بدون غلط املایی نوشته شود. استفاده از کلمه در جملات: میتوان این کلمه را در جملات مختلف استفاده کرد. به عنوان مثال: مصرف در ترکیبها: "برش" میتواند در ترکیبهای مختلف به کار رود. به عنوان نمونه: توجه به بافت جملات: در نوشتار رسمی و فنی، بهتر است از کلمات و اصطلاحات دقیق استفاده کنید. برای مثال: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "برش" به درستی و به طور مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید.
خال روي ناخن يا پوست بدن انسان
خال روي ناخن يا پوست بدن انسان
1- بريدگي، شكاف
2- بريده، تقطيع، جدايي، فصل، قطع
3- قاش، قاچ
4- كارآيي، توان، برايي، قاطعيت
5- تيزي
6- بريدن
cutting, cut, incision, section, slice, slicing, borscht, excision, snip, borsch, dissection, resection, truncation, snipping, slash, clip, abscission, broach, concision, hack, mammock, scissoring, sectorial
حصاد، قصاصة، صفحة جريدة، قاس، قطعة قماش، عكيس، التنقيح للأفلام السينمائية، حاد، قارس، ساخر، ماض، مخرج، قارص، لاذع، جارح للشعور، قطع
kesme
coupe
schneiden
corte
taglio
قلمه گیاه، قلمه زنی، برش روزنامه، بریدگی، شکاف، مقطع، تخفیف، چاک، بخش، قسمت، قطعه، دایره، خلال، تکه، سهم، قاچ زنی، نوعی ابگوشت سبزی دار روسی، ته سیگار، خرده، ادم کوچک یا بی اهمیت، کالبد شکافی، تشریح، تجزیه، طرد، کوتاه سازی، ناقص سازی، قطع سر، بی سر سازی، ابتر سازی، ضربه سریع، چاک لباس، نشان ممیز، گیره یا پنس، پشم چینی، شانه فشنگ، گیره کاغذ، ریزش، جدایی، دریدگی، قطع پوست و گوشت، سیخ، سنجاق کراوات، شکل سیخ، تفرقه، مزدور، کلنگ، سرفه خشک وکوتاه، ضربه، ریزه، پاره، ذره، قراضه، دم قیچی، پراکندگی، اختلاف، بخشی، مربوط به قطاع دایره، دندان اسیا، بر