برگ

معنی کلمه برگ

معنی واژه برگ

معنیهر چه از ساقه وشاخه گياهان و درختان ميرويد،ورق
مترادف1- صفحه، فيش، ورق، ورقه 2- اسباب، دستگاه، ساز، سامان، نوا 3- آذوقه، توشه 4- آهنگ، عزم، قصد 5- تمايل، رغبت، ميل 6- التفات، پروا، توجه 7- نغمه 8- تاب، توان، طاقت، يارا
انگلیسیleaf, card, tab, folio, page, lamella, folium, tool
عربیورق، تصفح كتابا، قلب، تصفح كتابا بسرعة، برعم، صفيحة، رقاق، صحيفة، صفحة ورق، سعف النخل، قرطاس، ورقة نبات، ورقة
ترکیyaprak
فرانسویfeuille
آلمانیblatt
اسپانیاییhoja
ایتالیاییfoglia
مرتبطلنگه، لایه، دندانه، کارت، کارت ویزیت، کارت تبریک، کارت عضویت، باریکه، حساب، شمارش، صورت حساب، جدول بندی، دفتر یادداشت، پوشه یاکارتن کاغذ، کتاب ورق بزرگ، پادو، غلام، خانه شاگرد، پسر بچه، عضو شبیه لایه، چینه، طبقه، طبقه نازک، ابزار، افزار، الت