برید
licenseمعنی کلمه برید
معنی واژه برید
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- پست، چپر، چاپار 2- پيك، قاصد 3- پستچي، نامهرسان، نامهبر | ||
انگلیسی | cut,slice,sliver,carve,cut off,chop,haggle,scarp,shred,cut back,hew,sever,mangle,shear,truncate,amputate,dock,engrave,exsect,flick,gash,hack,incise,intercept,knife,lancinate,raze,resect,rift,stump,sunder,whittle,skive | ||
عربی | يقطع | ||
ترکی | kesmek | ||
فرانسوی | couper | ||
آلمانی | schneiden | ||
اسپانیایی | cortar | ||
ایتالیایی | taglio | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "برید" بسته به زمینه و ساختاری که در آن استفاده میشود، میتواند معانی مختلفی داشته باشد. در زبان فارسی، این کلمه میتواند به عنوان فعل (به معنی قطع کردن) یا به شکل اسم (به معنی بریدگی) استفاده شود. در ادامه به چند نکته قواعدی و نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
بهطور کلی، در استفاده از کلمه "برید" یا هر کلمه دیگر، فهم زمینه معنایی و توجه به قواعد نگارشی و دستوری بسیار مهم است. | ||
واژه | برید | ||
معادل ابجد | 216 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | barid | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [معرب، مٲخوذ از لاتینی] | ||
مختصات | (بَ) [ معر. ] ( اِ.) | ||
آواشناسی | barid | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی برید | ||
پخش صوت |
نامه رسان،قاصد کلمه "برید" بسته به زمینه و ساختاری که در آن استفاده میشود، میتواند معانی مختلفی داشته باشد. در زبان فارسی، این کلمه میتواند به عنوان فعل (به معنی قطع کردن) یا به شکل اسم (به معنی بریدگی) استفاده شود. در ادامه به چند نکته قواعدی و نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنم: فعل و زمان: "برید" فرم گذشته فعل "بریدن" است. به عنوان مثال: نوع جمله: در جملات خبری، "برید" معمولاً به عنوان فعل اصلی در انتهای جمله قرار میگیرد. استفاده در جملات شرطی: میتوانید از این کلمه در جملات شرطی نیز استفاده کنید: همنشینی با قیدها: این کلمه میتواند با قیدهای مختلف همراه شود تا معنای دقیقتری پیدا کند: معنای مجازی: در بعضی موارد، "برید" میتواند به معنای جدایی یا قطع ارتباط نیز به کار رود: بهطور کلی، در استفاده از کلمه "برید" یا هر کلمه دیگر، فهم زمینه معنایی و توجه به قواعد نگارشی و دستوری بسیار مهم است.
1- پست، چپر، چاپار
2- پيك، قاصد
3- پستچي، نامهرسان، نامهبر
cut,slice,sliver,carve,cut off,chop,haggle,scarp,shred,cut back,hew,sever,mangle,shear,truncate,amputate,dock,engrave,exsect,flick,gash,hack,incise,intercept,knife,lancinate,raze,resect,rift,stump,sunder,whittle,skive
يقطع
kesmek
couper
schneiden
cortar
taglio