آفت
licenseمعنی کلمه آفت
معنی واژه آفت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آسيب، بلا، بيماري، زيان، صدمه، فتنه، مصيبت | ||
انگلیسی | pest, drop, fall, plague, slump, blight, downfall, slippage, pestilence | ||
عربی | طاعون، شخص مضايق، مؤذ، مضجر، ولد مزعج، ضار، وباء، آفة | ||
ترکی | zararlı | ||
فرانسوی | ravageur | ||
آلمانی | pest | ||
اسپانیایی | parásito | ||
ایتالیایی | parassita | ||
مرتبط | افت، طاعون، بلاء، مایه ازار واسیب، قطره، سقوط، افتادن، چکه، ژیگ، پاییز، هبوط، خزان، سرایت مرض، رکود، ریزش، زمین باتلاقی، مقدار زیاد، کاهش فعالیت، زنگار، عدم رشد، باد زدگی یا زنگ زدگی، زوال، انحطاط، بارش، لغزش، بیماری طاعون، ناخوشی همه جاگیر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «آفت» در زبان فارسی به معنای آسیب یا بلا به کار میرود. برای نگارش صحیح و استفاده مناسب از این واژه، چند نکته مهم وجود دارد:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه «آفت» به دقت و درستی در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | آفت | ||
معادل ابجد | 481 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | 'āfat | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: آفة، جمع: آفات] | ||
مختصات | (فَ) ( اِ.) | ||
آواشناسی | 'Afat | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی آفت | ||
پخش صوت |
عارضه ،علت،بلا،بليه کلمه «آفت» در زبان فارسی به معنای آسیب یا بلا به کار میرود. برای نگارش صحیح و استفاده مناسب از این واژه، چند نکته مهم وجود دارد: نوشتار: نقش واژه: ترکیبات و عبارات: نقطهگذاری: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه «آفت» به دقت و درستی در نوشتار خود استفاده کنید.
آسيب، بلا، بيماري، زيان، صدمه، فتنه، مصيبت
pest, drop, fall, plague, slump, blight, downfall, slippage, pestilence
طاعون، شخص مضايق، مؤذ، مضجر، ولد مزعج، ضار، وباء، آفة
zararlı
ravageur
pest
parásito
parassita
افت، طاعون، بلاء، مایه ازار واسیب، قطره، سقوط، افتادن، چکه، ژیگ، پاییز، هبوط، خزان، سرایت مرض، رکود، ریزش، زمین باتلاقی، مقدار زیاد، کاهش فعالیت، زنگار، عدم رشد، باد زدگی یا زنگ زدگی، زوال، انحطاط، بارش، لغزش، بیماری طاعون، ناخوشی همه جاگیر