بزرالبنج
licenseمعنی کلمه بزرالبنج
معنی واژه بزرالبنج
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
عربی | كسر، فاصل، قطع، تكسر، تقطع، فصل، خرق، إستبدل قطع النقد، جرح، سحق، حطم، اقتحم، أوقف، ترك، انتهك، نقض، شق طريقه، فر من، جزأ، فرق الشمل، دحض، روض، أضعف، أرهق، فلس، نزل رتبته، كسر إضرابا، تفوق، عود، خفض السعر، وضع حدا، قطع الصمت، شق سطح كذا، نصحه، فضى بمكنون صدره، أذاع، غير إتجاه شىء ما، انفجر، وقعه في الأفلاس، حطم إنسان، استراحة، فرصة، راحة قصيرة، التغير، فجوة، انطلاق، اندفاع، انبلاج، أفسي، ثعرة، محاولة هرب، البياض فراغ بين فقرتين، إنقطاع متعمد في التليفزيون، تغير ملحوظ في الطريقة، بلغ، علامة الحذف هي ثلاث نقاط، فترة راحة | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بزرالبنج" یک واژه خاص و ترکیبی است که به نظر میرسد نامی خاص یا اصطلاحی خاص باشد. برای بررسی نگارشی و قواعدی این گونه کلمات، میتوان به نکات زیر توجه کرد:
اگر شما اطلاعات بیشتری درباره زمینه یا معنای این کلمه دارید، میتوانید آن را مطرح کنید تا بتوانم راهنمایی دقیقتری ارائه دهم. | ||
واژه | بزرالبنج | ||
معادل ابجد | 295 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
نوع | اسم | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی بزرالبنج | ||
پخش صوت |
بنگ دانه کلمه "بزرالبنج" یک واژه خاص و ترکیبی است که به نظر میرسد نامی خاص یا اصطلاحی خاص باشد. برای بررسی نگارشی و قواعدی این گونه کلمات، میتوان به نکات زیر توجه کرد: ترکیب کلمات: واژههای ترکیبی مانند "بزرالبنج" به شکل جمع یا متشکل از دو یا چند واژه به کار میروند. اگر این کلمه به عنوان یک اسم خاص در نظر گرفته شود، باید به رسمالخط آن دقت شود و در صورت نیاز به فاصلهگذاری یا استفاده از خط فاصله، آن را به طور صحیح نوشت. حروف بزرگ و کوچک: اگر "بزرالبنج" نام خاصی باشد (مانند اسم یک شخصیت، مکان یا اثر)، باید اولین حرف آن با حرف بزرگ نوشته شود. در غیر این صورت، برای نامهای عمومی یا صفتها میتوان از حروف کوچک استفاده کرد. اگر شما اطلاعات بیشتری درباره زمینه یا معنای این کلمه دارید، میتوانید آن را مطرح کنید تا بتوانم راهنمایی دقیقتری ارائه دهم.
توضيح اين کلمه را بصورت
((بذرالبنج)) هم نويسند
كسر، فاصل، قطع، تكسر، تقطع، فصل، خرق، إستبدل قطع النقد، جرح، سحق، حطم، اقتحم، أوقف، ترك، انتهك، نقض، شق طريقه، فر من، جزأ، فرق الشمل، دحض، روض، أضعف، أرهق، فلس، نزل رتبته، كسر إضرابا، تفوق، عود، خفض السعر، وضع حدا، قطع الصمت، شق سطح كذا، نصحه، فضى بمكنون صدره، أذاع، غير إتجاه شىء ما، انفجر، وقعه في الأفلاس، حطم إنسان، استراحة، فرصة، راحة قصيرة، التغير، فجوة، انطلاق، اندفاع، انبلاج، أفسي، ثعرة، محاولة هرب، البياض فراغ بين فقرتين، إنقطاع متعمد في التليفزيون، تغير ملحوظ في الطريقة، بلغ، علامة الحذف هي ثلاث نقاط، فترة راحة