جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

touch  |

بزن

معنی: دلاور،شجاع
299 | 0
مترادف: بهادر، جنگاور، دلاور، دلير، شجاع، يكهبزن، جنگي، دعوايي، كتككار ، پرزور، زورمند، قوي، نيرومند
متضاد: بخور كتكخور ضعيف، ناتوان
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
مختصات: (فع .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: bezan
منبع: فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد: 59
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
touch | hit , beat , slap , strike , imprint , knock , cut , shoot , mallet , play , pound , poke , ding , tie , stroke , pummel , bop , clout , pulsate , smite , inject , whack , amputate , attain , bruise , bunt , chap , clobber , cut off , drub , fly , frap , get , haze , lam , lop , nail , pop , put on , slat , snip , sound , throb , thwack , belt , spray
ترکی
vurmak
فرانسوی
frapper
آلمانی
schlag
اسپانیایی
golpear
ایتالیایی
colpo
عربی
لمس | اتصال , مس , أثر , صلة , مسحة , هيئة , ضربة خفيفة , طابع , ضربة في الرياضة , لمسة , هذب , جس , حرك المشاعر , أثر في , أصاب الهدف , وصل , توقف , دخل في علاقة , مس مسا خفيفا , وضع المسات الأخيرة , استلف , ضرب ضربا خفيفا , تعلق , أثار الشفقة , إرتبط بعلاقة مع , تعرض للموضوع , لمس. اتصال. صلة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "بزن" از ریشه "زدن" در زبان فارسی است و به معنی انجام عمل یا اقدام خاصی به کار می‌رود. این کلمه می‌تواند در جملات مختلف به کاربردهای گوناگونی اشاره داشته باشد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره می‌کنم:

۱. شکل‌های مختلف:

  • فعل: "بزن" به عنوان صرف فعل در زمان حال است.
  • فعل امر: مثال: «بزن!» که به عنوان دستور به کار می‌رود.

۲. استفاده در جملات:

  • "بزن" می‌تواند در جملات مختلف به عنوان یک فعل جابه‌جا شود. مانند:
    • «بزن توپ را به دروازه»
    • «اگر می‌خواهی موفق شوی، باید سخت کار کنی و بزن به ادامه بدهی.»

۳. جملات سوالی:

  • می‌توان از این کلمه در جملات سوالی نیز استفاده کرد:
    • «چرا نمی‌زنی؟»
    • «کی می‌زنی؟»

۴. نکات نگارشی:

  • فاصله‌گذاری: در نگارش به فاصله‌گذاری مناسب بین کلمات توجه داشته باشید.
  • تاکید: در نوشتار می‌توان با استفاده از علامت تعجب، به جملات تاکید بیشتری داد: «بزن!».

۵. کاربردهای خاص:

  • "بزن" همچنین می‌تواند در اصطلاحات خاص یا زبان محاوره‌ای نیز به کار رود. مانند:
    • «بزن بریم!» (به معنی حرکت کردیم یا آماده‌ایم برویم).

۶. توجه به سیاق:

  • سیاق جمله و موقعیت به کارگیری کلمه "بزن" می‌تواند معنی و بار معنایی آن را تغییر دهد.

با توجه به این نکات، می‌توان با دقت و به طور مؤثر از کلمه "بزن" در جملات و نگارش‌های خود استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال از کاربرد کلمه "بزن" در جملات آورده شده است:

  1. لطفاً در جلسه، حرفی بزن که همه متوجه موضوع بشوند.
  2. وقتی عصبی هستی، بهتر است با کسی صحبت کنی تا خالی‌ات کند، نه این که تنها فکر بزنید.
  3. این آهنگ را سریع‌تر بزن تا همه شور و هیجان را حس کنند.
  4. من همیشه به دوستانم می‌گویم که وقتی مشکلی دارند، به جای قهر کردن، بهتر است صحبت بزنند.
  5. او تصمیم گرفت با صدای بلند بخواند و احساسش را بزند.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید، بفرمایید!


واژگان مرتبط: زدن، لمس کردن، دست زدن به، پرماسیدن، رسیدن به، متاثر کردن، خوردن، خوردن به، اصابت کردن، به هدف زدن، کتک زدن، کوبیدن، تپیدن، چوب زدن، شلاق زدن، با کف دست زدن، تپانچه زدن، ضربه زدن، اعتصاب کردن، خطور کردن، ضرب زدن، نشاندن، مهر زدن، منقوش کردن، گذاردن، بد گویی کردن از، بهم خوردن، ضربات متوالی و تند زدن، بریدن، برش دادن، قطع کردن، کم کردن، پاره کردن، رها کردن، پرتاب کردن، جوانه زدن، درکردن، گلوله زدن، چکش زدن، بازی کردن، نواختن، تفریح کردن، الت موسیقی نواختن، رل بازی کردن، ساییدن، ارد کردن، بصورت گرد در اوردن، با مشت زدن، بهم زدن، هل دادن، سیخ زدن، سقلمهزدن، کنجکاوی کردن، با چکش زدن، با شدت زدن، گره زدن، تساوی بستن، نوازش کردن، سرکش گذاردن، له کردن، دمیدن، برخورد کردن، تصادم کردن، وصله کردن، تکان دادن، جهند کردن، بضربان افتادن، شکست دادن، شکستن، کشتن، ذلیل کردن، تزریق کردن، اماله کردن، سوزن زدن، ضربت سخت زدن، صدای کتک زدن، محکم زدن، تسهیم کردن، جدا کردن، قطع اندام کردن، رسیدن، دست یافتن، نائل شدن، بدست اوردن، تمام کردن، کبود شدن، کبود کردن، کوفته شدن، الک کردن، توپ زدن، انتخاب کردن، شکاف دادن، ترکاندن، خشکی زدن، محروم کردن، پرواز کردن، پریدن، پرواز دادن، افراشتن، پراندن، بهوا فرستادن، سفت بستن، سفت کشیدن، محکم بستن، فراهم کردن، کسب کردن، تهیه کردن، سرزنش کردن، گرفته بودن، بستوه اوردن، فرار کردن، هرس کردن، با تنبلی حرکت کردن، سرشاخه زدن، چیدن، شلنگ برداشتن، میخ سرپهن زدن، میخ زدن، با میخ کوبیدن، با میخ الصاق کردن، بدام انداختن، ترکیدن، بی مقدمه اوردن، بی مقدمه فشار اوردن، پوشیدن، انجام دادن، تحمیل کردن، وانمود شدن، صرف کردن، پرتاب شدن، قیچی کردن، پشم چیدن، بسرعت قاپیدن، کش رفتن، صدا کردن، به نظر رسیدن، صدا دادن، بنظر رسیدن، لرزیدن، تپش داشتن، پر کردن، با چوب پهن کتک زدن، بستن، محاصره ردن، با شدت حرکت یا عمل کردن، پاشیدن، افشاندن، سمپاشی کردن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری