بزوش
licenseمعنی کلمه بزوش
معنی واژه بزوش
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
(صفت) [قدیمی]
مختصات:
آواشناسی:
منبع:
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد:
315
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
break
ترکی
onu iç
فرانسوی
bois-le
آلمانی
trink es
اسپانیایی
bebelo
ایتالیایی
bevilo
عربی
كسر | فاصل , قطع , تكسر , تقطع , فصل , خرق , إستبدل قطع النقد , جرح , سحق , حطم , اقتحم , أوقف , ترك , انتهك , نقض , شق طريقه , فر من , جزأ , فرق الشمل , دحض , روض , أضعف , أرهق , فلس , نزل رتبته , كسر إضرابا , تفوق , عود , خفض السعر , وضع حدا , قطع الصمت , شق سطح كذا , نصحه , فضى بمكنون صدره , أذاع , غير إتجاه شىء ما , انفجر , وقعه في الأفلاس , حطم إنسان , استراحة , فرصة , راحة قصيرة , التغير , فجوة , انطلاق , اندفاع , انبلاج , أفسي , ثعرة , محاولة هرب , البياض فراغ بين فقرتين , إنقطاع متعمد في التليفزيون , تغير ملحوظ في الطريقة , بلغ , علامة الحذف هي ثلاث نقاط , فترة راحة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "بزوش" بهطور دقیق به نظر نمیرسد که یک کلمه استاندارد یا متداول در زبان فارسی باشد. ممکن است این کلمه به صورت اشتباه نوشته شده باشد یا از یک گویش خاص یا زبان محلی باشد.
اگر منظورتان کلمهای دیگری است یا اگر توضیحات بیشتری در مورد کاربرد آن دارید، لطفاً اطلاعات بیشتری ارائه دهید تا بتوانم بهتر کمک کنم. اگر هم به دنبال قواعد و اصول نگارشی زبان فارسی هستید، میتوانم اطلاعات عمومی درباره قواعد نوشتار، استفاده از علائم نگارشی، استفاده از حروف بزرگ و کوچک و دیگر جنبههای نگارشی ارائه دهم.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
- در جشنواره امسال، مردم با لباسهای سنتی و بزوشهای رنگارنگ شرکت کردند.
- صدای بزوش در کوهستان، آرامش خاصی به طبیعت بخشیده بود.
- در روستای ما، تلنبار شدن بزوشهای خشک به عنوان سمبلی از گذشت زمان محسوب میشود.
