بسیار
licenseمعنی کلمه بسیار
معنی واژه بسیار
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | انبوه، بس، بسي، بغايت، بياندازه، بيحد، بيش، بيشمار، بيمر، بينهايت، جزيل، خيلي، زياد، سخت، شديد، عديده، فاحش، فراوان، كثير، كلان، مشبع، متعدد، معتنابه، سرشار، مفرط، وافر، هنگفت | ||
متضاد | اندك، قليل، كم | ||
انگلیسی | many, very, much, lot, far, lots, so much, plenty, galore, precious, sorely, numerous, extra, abundant, damn, manifold, parlous, multifarious, sopping, unco, all, multiplicity, multi-, poly- | ||
عربی | كثير، عدد كثير، السواد الأعظم | ||
ترکی | Çok | ||
فرانسوی | très | ||
آلمانی | sehr | ||
اسپانیایی | muy | ||
ایتالیایی | molto | ||
مرتبط | خیلی، چندین، زیاد، بسا، چندان، بسی، تقریبا، بفراوانیدور، دور از، بعلاوه، خیلی زیاد، انقدر، بقدری، بمقدار فراوان، بشدت، بسختی، بی شمار، بزرگ، اضافی، زائد، یدکی، لعنتی، چند برابر، چند تا، خطر ناک، زیرک، گوناگون، مختلف، دارای انواع مختلف، شدید، کاملا، خیلی خیس ولغزنده، جالب توجه، عجیب، غیر عادی، خارق العاده، مرموز، همه، تمام، همه چیز، هر گونه، تعدد، کثرت، چند، بیشتر، دارای تعداد زیاد | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بسیار" در زبان فارسی به عنوان قید و صفت استفاده میشود و قواعد خاصی دارد که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود:
با رعایت این نکات میتوان از "بسیار" به شکل صحیح و مناسب در جملات فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | بسیار | ||
معادل ابجد | 273 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | besyār | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [پهلوی: vasyār و vasīkār، مقابلِ اندک] | ||
مختصات | (بِ) [ په . ] (ص . ق .) | ||
آواشناسی | besyAr | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی بسیار | ||
پخش صوت |
زياد،فراوان کلمه "بسیار" در زبان فارسی به عنوان قید و صفت استفاده میشود و قواعد خاصی دارد که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود: نقش و کاربرد: جایگاه در جمله: عدم استفاده در جملات منفی: همنشینی با دیگر واژهها: نوشتار و املا: با رعایت این نکات میتوان از "بسیار" به شکل صحیح و مناسب در جملات فارسی استفاده کرد.
انبوه، بس، بسي، بغايت، بياندازه، بيحد، بيش، بيشمار، بيمر، بينهايت، جزيل، خيلي، زياد، سخت، شديد، عديده، فاحش، فراوان، كثير، كلان، مشبع، متعدد، معتنابه، سرشار، مفرط، وافر، هنگفت
اندك، قليل، كم
many, very, much, lot, far, lots, so much, plenty, galore, precious, sorely, numerous, extra, abundant, damn, manifold, parlous, multifarious, sopping, unco, all, multiplicity, multi-, poly-
كثير، عدد كثير، السواد الأعظم
Çok
très
sehr
muy
molto
خیلی، چندین، زیاد، بسا، چندان، بسی، تقریبا، بفراوانیدور، دور از، بعلاوه، خیلی زیاد، انقدر، بقدری، بمقدار فراوان، بشدت، بسختی، بی شمار، بزرگ، اضافی، زائد، یدکی، لعنتی، چند برابر، چند تا، خطر ناک، زیرک، گوناگون، مختلف، دارای انواع مختلف، شدید، کاملا، خیلی خیس ولغزنده، جالب توجه، عجیب، غیر عادی، خارق العاده، مرموز، همه، تمام، همه چیز، هر گونه، تعدد، کثرت، چند، بیشتر، دارای تعداد زیاد