بصیر
licenseمعنی کلمه بصیر
معنی واژه بصیر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آگاه، بينا، خبره، خبير، دانا، روشنبين، مدبر، مطلع | ||
متضاد | نابينا، ناآگاه | ||
انگلیسی | intuitive, discriminating, great, knowledgeable, sage, conversant, clear-eyed, clear-sighted, basir | ||
عربی | حدسي، بدهي | ||
ترکی | anlayışlı | ||
فرانسوی | perspicace | ||
آلمانی | aufschlussreich | ||
اسپانیایی | perspicaz | ||
ایتالیایی | perspicace | ||
مرتبط | حسی، مستقیما درک کننده، مبنی بر درک یا انتقال مستقیم، بزرگ، عالی، کبیر، عظیم، زیاد، زیرک، با هوش، وارد بکار، قابل درک، مطلع، عاقل، دانا، بافراست، فکور، متبحر، اگاه، وارد، وارد بجریانات روز، پاک نظر، روشن بین | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بصیر" به معنی بینا، آگاه و دانا است و در زبان فارسی به عنوان صفت استفاده میشود. در زیر به برخی از قواعد مربوط به این کلمه و نگارش آن اشاره میشود:
با رعایت این نکات میتوان در استفاده از کلمه "بصیر" دقت و زیبایی بیشتری به نگارش خود اضافه کرد. | ||
واژه | بصیر | ||
معادل ابجد | 302 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | basir | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی، جمع: بُصَراء] | ||
مختصات | (بَ) [ ع . ] (ص .) | ||
آواشناسی | basir | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی بصیر | ||
پخش صوت |
بينا،دانا کلمه "بصیر" به معنی بینا، آگاه و دانا است و در زبان فارسی به عنوان صفت استفاده میشود. در زیر به برخی از قواعد مربوط به این کلمه و نگارش آن اشاره میشود: جنس و نوع کلمه: "بصیر" یک صفت است و میتواند برای توصیف افراد یا اشیاء استفاده شود. جایگاه در جمله: این کلمه معمولاً قبل از اسم قرار میگیرد و به آن توصیف میدهد. مثلاً: "او فرد بصیری است." نکات نگارشی: قواعد صرفی: پشتوانه معنایی: این کلمه معمولاً به درک عمیق و دیدهوری اشاره دارد و در متون دینی و فلسفی نیز به کار میرود. با رعایت این نکات میتوان در استفاده از کلمه "بصیر" دقت و زیبایی بیشتری به نگارش خود اضافه کرد.
آگاه، بينا، خبره، خبير، دانا، روشنبين، مدبر، مطلع
نابينا، ناآگاه
intuitive, discriminating, great, knowledgeable, sage, conversant, clear-eyed, clear-sighted, basir
حدسي، بدهي
anlayışlı
perspicace
aufschlussreich
perspicaz
perspicace
حسی، مستقیما درک کننده، مبنی بر درک یا انتقال مستقیم، بزرگ، عالی، کبیر، عظیم، زیاد، زیرک، با هوش، وارد بکار، قابل درک، مطلع، عاقل، دانا، بافراست، فکور، متبحر، اگاه، وارد، وارد بجریانات روز، پاک نظر، روشن بین