بکار
licenseمعنی کلمه بکار
معنی واژه بکار
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | kill, murder, assassinate, destroy, extinguish, mortify, dispatch, administer, administrate, amortise, amortize, burke, butcher, fordo, knock off, misdo, rat, smite, benumb, using | ||
عربی | قتل، ذبح، حظر، مات في ساحة المعركة، أمات، قضى على، سكن، أوقف، أسقط، إصطاد عصفورين بحجر واحد | ||
ترکی | uygula | ||
فرانسوی | appliquer | ||
آلمانی | anwenden | ||
اسپانیایی | aplicar | ||
ایتالیایی | fare domanda a | ||
مرتبط | کشتن، ذبح کردن، بقتل رساندن، ادمکشی کردن، ترور کردن، سربه سر کردن، نابود کردن، از بین بردن، خراب کردن، ویران کردن، تباه کردن، خاموش کردن، فرو نشاندن، منقرض کردن، رنجاندن، پست کردن، ریاضت دادن، ازردن، فرستا دن، اعزام کردن، گسیل داشتن، گسیل کردن، اعزام داشتن، روانه کردن، اداره کردن، تقسیم کردن، تهیه کردن، اجرا کردن، توزیع کردن، تصفیه کردن، وصی، وصایت کردن، نظارت کردن، بدیگری واگذار کردن، بی حس کردن، مستهلک کردن، وقف کردن، خفه کردن، قصابی کردن، سلاخی کردن، ویران ساختن، ضایع کردن، دست کشیدن از، از کار دست کشیدن، مردن، بدانجام دادن، ناصحیح انجام دادن، موش گرفتن، دسته خود را ترک کردن، شکست دادن، زدن، شکستن، ذلیل کردن، کوبیدن، بی قدرت کردن، کرخ کردن، کاشتن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بکار" در زبان فارسی به معنای "استفاده کردن" یا "به کار بردن" است. این کلمه در نوشتار و گفتار میتواند به صورتهای مختلفی مورد استفاده قرار گیرد. در ادامه، به نکات نگارشی و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
به طور کلی، نکات نگارشی و قواعدی که در مورد استفاده از "بکار" رعایت میشود، به متن و موقعیت نگارشی بستگی دارد و باید در نظر گرفته شود که آیا متن رسمی است یا غیررسمی. | ||
واژه | بکار | ||
معادل ابجد | 223 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
نقش دستوری | صفت | ||
آواشناسی | bekAr | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی بکار | ||
پخش صوت |
مشغول به کار، بافايده ، مفيد، لازم، ضروري کلمه "بکار" در زبان فارسی به معنای "استفاده کردن" یا "به کار بردن" است. این کلمه در نوشتار و گفتار میتواند به صورتهای مختلفی مورد استفاده قرار گیرد. در ادامه، به نکات نگارشی و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره میشود: نقطهگذاری: اگر "بکار" در میانهٔ یک جمله قرار گیرد، باید طبق قواعد نقطهگذاری، علامتهای لازم را رعایت کنیم. نحوۀ نوشتن: در متون رسمی و ادبی، بهتر است به جای "بکار"، از "بهکار" استفاده شود. این به دلیل رسم الخط صحیح و رعایت قواعد املایی است. منبع و مرجع: اگر در متنی از "بکار" استفاده میکنید، بهتر است به منبع آن اشاره کرده و قید کنید که کلمه به معنی خاصی اشاره دارد. قواعد صرفی: این کلمه میتواند در زمانهای مختلف صرف شود. برای مثال، "بهکار بردن" (فعل مصدر) یا "بهکار رفته" (فعل ماضی) میتواند مورد استفاده قرار گیرد. استفاده از پسوند یا پیشوند: میتوانید با افزودن پسوند یا پیشوند، اشکال مختلف این کلمه را بسازید؛ مانند "بکاربردن". به طور کلی، نکات نگارشی و قواعدی که در مورد استفاده از "بکار" رعایت میشود، به متن و موقعیت نگارشی بستگی دارد و باید در نظر گرفته شود که آیا متن رسمی است یا غیررسمی.
kill, murder, assassinate, destroy, extinguish, mortify, dispatch, administer, administrate, amortise, amortize, burke, butcher, fordo, knock off, misdo, rat, smite, benumb, using
قتل، ذبح، حظر، مات في ساحة المعركة، أمات، قضى على، سكن، أوقف، أسقط، إصطاد عصفورين بحجر واحد
uygula
appliquer
anwenden
aplicar
fare domanda a
کشتن، ذبح کردن، بقتل رساندن، ادمکشی کردن، ترور کردن، سربه سر کردن، نابود کردن، از بین بردن، خراب کردن، ویران کردن، تباه کردن، خاموش کردن، فرو نشاندن، منقرض کردن، رنجاندن، پست کردن، ریاضت دادن، ازردن، فرستا دن، اعزام کردن، گسیل داشتن، گسیل کردن، اعزام داشتن، روانه کردن، اداره کردن، تقسیم کردن، تهیه کردن، اجرا کردن، توزیع کردن، تصفیه کردن، وصی، وصایت کردن، نظارت کردن، بدیگری واگذار کردن، بی حس کردن، مستهلک کردن، وقف کردن، خفه کردن، قصابی کردن، سلاخی کردن، ویران ساختن، ضایع کردن، دست کشیدن از، از کار دست کشیدن، مردن، بدانجام دادن، ناصحیح انجام دادن، موش گرفتن، دسته خود را ترک کردن، شکست دادن، زدن، شکستن، ذلیل کردن، کوبیدن، بی قدرت کردن، کرخ کردن، کاشتن