بکر
licenseمعنی کلمه بکر
معنی واژه بکر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- باكره، بتول، دختر، دوشيزه، عذرا | ||
متضاد | بيوه 1- دستنخورده 2- بديع، تازه، طرفه، نو | ||
انگلیسی | original, virginal, pristine | ||
عربی | أصلي، أصيل، مبتكر، مبدع، بديع، شخص مبدع، شحخص غريب الأطوار، الأ صل النسخة الأ صلية، إبداعي | ||
ترکی | becker | ||
فرانسوی | becker | ||
آلمانی | becker | ||
اسپانیایی | becker | ||
ایتالیایی | becker | ||
مرتبط | اصلی، اصل، اصیل، بدیع، ابتکاری، دست نخورده، دوشیزهای، خالص، باکره مانده | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بکر" در زبان فارسی به معنی دست نخورده، ناب، یا اولیه است. این کلمه معمولاً در زمینههای مختلفی مانند طبیعت، هنر، و فرهنگ استفاده میشود. در اینجا به برخی از قواعد استفاده و نگارش این کلمه اشاره میکنیم:
با رعایت این قواعد، میتوانید از کلمه "بکر" بهطور مؤثر و صحیح در نوشتارهای خود استفاده کنید. | ||
واژه | بکر | ||
معادل ابجد | 222 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | bekr | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی، جمع: اَبکار] | ||
مختصات | (بِ) [ ع . ] (ص .) | ||
آواشناسی | bekr | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی بکر | ||
پخش صوت |
مرد وزني که هرگز همخوابگي نکرده باشند کلمه "بکر" در زبان فارسی به معنی دست نخورده، ناب، یا اولیه است. این کلمه معمولاً در زمینههای مختلفی مانند طبیعت، هنر، و فرهنگ استفاده میشود. در اینجا به برخی از قواعد استفاده و نگارش این کلمه اشاره میکنیم: فعل و صفت: "بکر" معمولاً به عنوان صفت به کار میرود و میتواند وصفکنندهی اسمهایی باشد که به عدم تغییر یا آسیبدیدگی اشاره دارند. مانند: "طبیعت بکر" یا "چشمانداز بکر". مفرد و جمع: در صورتی که بخواهید از این کلمه در حالت جمع استفاده کنید، میتوانید از "بکرها" استفاده کنید، هرچند این کاربرد کمتر رایج است. موضوع ترکیب: این کلمه میتواند در ترکیب با دیگر کلمات به کار برود. به عنوان مثال: "منطقهی بکر"، "فکر بکر" و غیره. قواعد نگارشی: با رعایت این قواعد، میتوانید از کلمه "بکر" بهطور مؤثر و صحیح در نوشتارهای خود استفاده کنید.
1- باكره، بتول، دختر، دوشيزه، عذرا
بيوه
1- دستنخورده
2- بديع، تازه، طرفه، نو
original, virginal, pristine
أصلي، أصيل، مبتكر، مبدع، بديع، شخص مبدع، شحخص غريب الأطوار، الأ صل النسخة الأ صلية، إبداعي
becker
becker
becker
becker
becker
اصلی، اصل، اصیل، بدیع، ابتکاری، دست نخورده، دوشیزهای، خالص، باکره مانده