بلوا
licenseمعنی کلمه بلوا
معنی واژه بلوا
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آشوب، ازدحام، اغتشاش، غوغا، ناامني، فتنه، هرجومرج، هنگامه 2- سختي، مشقت 3- گرفتاري 4- آزمايش، آزمودن | ||
متضاد | آرامش، امنيت | ||
انگلیسی | uproar, riot, fracas, uprising | ||
عربی | صخب، جلبة، اضطراب، اهتياج، عجيج، لغط، ضجة | ||
ترکی | isyan | ||
فرانسوی | émeute | ||
آلمانی | aufstand | ||
اسپانیایی | disturbio | ||
ایتالیایی | rivolta | ||
مرتبط | داد و بیداد، همهمه، شورش، طغیان، یاغیگری، زد و خورد، قیل و قال، قیام، برخاستگی، خیز | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بلوا" در زبان فارسی به معنای شورش، اغتشاش یا آشوب به کار میرود و میتواند به وضعیتهای ناامن اجتماعی اشاره داشته باشد. در نگارش و استفاده از این کلمه، چند نکته نگارشی و语法 میتواند مد نظر قرار گیرد:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "بلوا" به شکل صحیح و مؤثر در نوشتارهای خود استفاده کنید. | ||
واژه | بلوا | ||
معادل ابجد | 39 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | balvā | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: بلویٰ] | ||
مختصات | (بَ) [ ع . بلوی ] ( اِ.) | ||
آواشناسی | balvA | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی بلوا | ||
پخش صوت |
سختي، آشوب، غوغا کلمه "بلوا" در زبان فارسی به معنای شورش، اغتشاش یا آشوب به کار میرود و میتواند به وضعیتهای ناامن اجتماعی اشاره داشته باشد. در نگارش و استفاده از این کلمه، چند نکته نگارشی و语法 میتواند مد نظر قرار گیرد: نحوه نوشتار: کلمه "بلوا" به صورت صحیح و بدون هیچگونه ویرگول یا علامت غیرضروری نوشته میشود. جنس و تعداد: "بلوا" کلمهای مفرد است و برای جمع آن از واژه "بلواها" استفاده میشود. سازگاری با جملات: هنگام استفاده از کلمه "بلوا" در جملات، میتوان آن را به عنوان فاعل، مفعول یا مضاف إليه استفاده کرد. برای مثال: استفاده در متون رسمی و غیررسمی: این کلمه میتواند در متون ادبی، خبرها و مقالات علمی به کار رود، اما باید توجه داشت که در متون غیررسمی یا گفتاری میزان استفاده از آن بسته به مخاطب میتواند متفاوت باشد. با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "بلوا" به شکل صحیح و مؤثر در نوشتارهای خود استفاده کنید.
1- آشوب، ازدحام، اغتشاش، غوغا، ناامني، فتنه، هرجومرج، هنگامه
2- سختي، مشقت
3- گرفتاري
4- آزمايش، آزمودن
آرامش، امنيت
uproar, riot, fracas, uprising
صخب، جلبة، اضطراب، اهتياج، عجيج، لغط، ضجة
isyan
émeute
aufstand
disturbio
rivolta
داد و بیداد، همهمه، شورش، طغیان، یاغیگری، زد و خورد، قیل و قال، قیام، برخاستگی، خیز