آلات
licenseمعنی کلمه آلات
معنی واژه آلات
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | ابزار، ادوات، اسباب، افزار، وسايل | ||
انگلیسی | gear, item | ||
عربی | معدات، ملابس، أمتعة، تعشق التروس، ملابس موضة، تروس مسننة، ممتلكات، دولاب، واصل، جهز، هيأ | ||
ترکی | aletleri | ||
فرانسوی | instruments | ||
آلمانی | instrumente | ||
اسپانیایی | instrumentos | ||
ایتالیایی | strumenti | ||
مرتبط | دنده، چرخ دنده، لوازم، ادوات، اسباب، الات، آل | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "آلات" در زبان فارسی به معنای ابزار یا دستگاهها است و میتواند در متون مختلف به کار رود. در زیر به برخی از نکات قواعدی و نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوانید به طور مؤثر از کلمه "آلات" در نوشتار فارسی خود استفاده کنید. | ||
واژه | آلات | ||
معادل ابجد | 432 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | 'ālāt | ||
نوع | تک : آله | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] | ||
مختصات | ( اِ.) | ||
آواشناسی | 'AlAt | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی آلات | ||
پخش صوت |
ابزارها کلمه "آلات" در زبان فارسی به معنای ابزار یا دستگاهها است و میتواند در متون مختلف به کار رود. در زیر به برخی از نکات قواعدی و نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: جمع و مفرد: استفاده در جملات: فعلها و صفتها: تعریف و توضیح: نکات نگارشی: با رعایت این نکات، میتوانید به طور مؤثر از کلمه "آلات" در نوشتار فارسی خود استفاده کنید.
آلات تغذيه : گوارنده ها
آلات تناسلي : زهار
آلات تنفسي : دمگرها
(اسم) جمع : آلت . - 1 افزارها
ابزارها ادوات اسباب . يا آلات تغذيه .
مجموع عضوهايي که در کار تغذيه بکاراست .
ياآلات تناسل . عضوهايي در حيوان از نر و
ماده که سبب توليد مثل و نتاج است . يا
آلات تنفس . اندامها از حنجره و ريه غيره
که در حيوان وسيله ء تنفس است . ياآلات
حيات . آنچه از اعضا ء و غير آن که براي
ادامه ء زندگاني لازم است ياآلات جارحه .
افزارهاي طبيعي و غير آن از چنگال و دندان
و شمشير و کارد و غيره که براي جراحت وارد
آوردن بکار رود . ياآلات دفاع .آنچه از
اعضاي طبيعي و ادوات مصنوع که براي راندن
دشمن دارند . ياآلات ذو(اسم) الاوتار .
الاوتار . ياآلات النفخ . ياآلات رصدي
(رصديه) . ابزارهاي علم هيا ء ت که بکار
رصد کواکب رود . ياآلات شکم .آنچه در
اندرون شکم باشد حشو . يا آلات صوت .
عضوهاي بدن حيوان که آواز از آنها خيزد
چون : شش گلو کام زبان لب و
غيره . يا آلات لهو . ابزار نواختن موسيقي
و باختن قمار و مانند آن . يا آلات
موسيقي . وسايل و اسبابي که از تحريک آنها
نغمات توليد شود و آن آلات در موسيقي
ايراني بر سه قسم و بقولي بر چهار قسم
است : - 1 حلوق انساني .
- 2 آلات ذوات النفخ
- 3 آلات ذوات الاوتار
- 4 کاسات طاسات و الواح .
در موسيقي امروزي حلوق انساني
(موسيقي صوتي) را در مقابل
(موسيقي اسبابي) قرار دهند و آنرا جزو
(آلات موسيقي) بحساب نمياورند .
- 2 گاه بجاي علامت جمع براي نشان دادن
انواع يک جنس بکار رود : آهن آلات بلور
آلات ترشي آلات شيشه آلات .
ج آلت،ابزارها،ادوات
ابزار، ادوات، اسباب، افزار، وسايل
gear, item
معدات، ملابس، أمتعة، تعشق التروس، ملابس موضة، تروس مسننة، ممتلكات، دولاب، واصل، جهز، هيأ
aletleri
instruments
instrumente
instrumentos
strumenti
دنده، چرخ دنده، لوازم، ادوات، اسباب، الات، آل