بهاره
licenseمعنی کلمه بهاره
معنی واژه بهاره
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | بهاري، ربيعي | ||
متضاد | پاييزه | ||
انگلیسی | spring | ||
عربی | ربيع، نابض، نبع، زنبرك، وثب، قفزة، انطلاقة، مورد، النابضية الرجوعية، ربيعي، نابضي مزود بنوابض، نبت، انطلق، قفز، ظهر، انبثق، برز، طفر، ارتفع، نزع، شق، أطلق سراح، نهض فجأة، استعجل، إنفجر ضاحكا، فجر لغما | ||
ترکی | bahar | ||
فرانسوی | printemps | ||
آلمانی | frühling | ||
اسپانیایی | primavera | ||
ایتالیایی | primavera | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بهاره" به عنوان یک نام خاص دخترانه در زبان فارسی کاربرد دارد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با استفاده از این قواعد و نکات، میتوان به نحو احسن از کلمه "بهاره" در نوشتار و گفتار بهره برد. | ||
واژه | بهاره | ||
معادل ابجد | 213 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | bahāre | ||
نوع | صفت اسم | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت نسبی، منسوب به بهار) | ||
مختصات | (بَ رِ) (اِمر.) | ||
آواشناسی | bahAre | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی بهاره | ||
پخش صوت |
- 1 منسوب به بهار بهاري کلمه "بهاره" به عنوان یک نام خاص دخترانه در زبان فارسی کاربرد دارد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نقطهگذاری: زمانی که نام "بهاره" در جملهای به کار میرود، باید دقت کرد که اگر در ابتدای جمله باشد، حرف اول آن با حرف بزرگ نوشته شود (مثلاً: "بهاره به مدرسه رفت."). تلفظ و خواندن: "بهاره" به این شکل تلفظ میشود: [bəhāre]. به این ترتیب که "ب" به عنوان حرف اول، "ه" به صورت میمهای وسط و "ا" در انتها قرار دارد. صرف و نحو: همانند سایر اسمها، "بهاره" میتواند به عنوان فاعل، مفعول و... در جملات به کار رود و تغییر معنایی نخواهد داشت. مفرد و جمع: کلمه "بهاره" یک اسم مفرد است و در جمع به شکل "بهارهها" درمیآید. استفاده از حروف اضافه: در جملات میتوان از حروف اضافه مانند "با"، "برای"، "از" و... در کنار این اسم استفاده کرد. مثلاً: "بهاره با دوستانش به پارک رفت." با استفاده از این قواعد و نکات، میتوان به نحو احسن از کلمه "بهاره" در نوشتار و گفتار بهره برد.
کشت بهاره . (مقابل کشت پاييزه) . - 2
گندم و غلات ديگر که در فصل بهار کارند.
بهاري، ربيعي
پاييزه
spring
ربيع، نابض، نبع، زنبرك، وثب، قفزة، انطلاقة، مورد، النابضية الرجوعية، ربيعي، نابضي مزود بنوابض، نبت، انطلق، قفز، ظهر، انبثق، برز، طفر، ارتفع، نزع، شق، أطلق سراح، نهض فجأة، استعجل، إنفجر ضاحكا، فجر لغما
bahar
printemps
frühling
primavera
primavera