بی خبر
license
98
1667
100
معنی کلمه بی خبر
معنی واژه بی خبر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | unaware, unwitting, unconscious, abrupt, incognizant, inconscient, sudden, witless, unawares | ||
عربی | غير مدرك، لا شعوريا، من غير قصد، جاهل | ||
مرتبط | غافل، بی اطلاع، ناگهان، ناخود اگاه، غیر عمدی، بی توجه، بی هوش، غش کرده، عاری از هوش، نابخود، ضمیر ناخوداگاه، ناگهانی، تند، غیر منتظره، درشت، پرتگاه دار، نا اگاه، بدون اطلاع، غیر وارد، بدون شناسایی، غیر اگاه، بی روح، بی خرد، سریع، فوری، ناگه، بی شعور، بی معنی، نادان، نفهم، کودن، ناخود اگاهانه | ||
واژه | بی خبر | ||
معادل ابجد | 814 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی بی خبر | ||
پخش صوت |
نا آگاه
unaware, unwitting, unconscious, abrupt, incognizant, inconscient, sudden, witless, unawares
غير مدرك، لا شعوريا، من غير قصد، جاهل
غافل، بی اطلاع، ناگهان، ناخود اگاه، غیر عمدی، بی توجه، بی هوش، غش کرده، عاری از هوش، نابخود، ضمیر ناخوداگاه، ناگهانی، تند، غیر منتظره، درشت، پرتگاه دار، نا اگاه، بدون اطلاع، غیر وارد، بدون شناسایی، غیر اگاه، بی روح، بی خرد، سریع، فوری، ناگه، بی شعور، بی معنی، نادان، نفهم، کودن، ناخود اگاهانه