بی عاطفه
license
98
1667
100
معنی کلمه بی عاطفه
معنی واژه بی عاطفه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | heartless, callous, unfeeling, stolid, insensitive, inhuman, obdurate, soulless, unkind, insensate, cruel, impassive, cold-blooded, cold-hearted | ||
عربی | متحجر القلب، عديم الشفقة، جبان، عديم الرحمة، بلا قلب | ||
مرتبط | عاری از احساسات، افسرده، بی حس، سخت، پینه خورده، سنگ دل، فاقد قوهء لامسه، فاقد احساسات، بی حال، بلغمی، فاقد احساس، غیر حساس، کساد، کرخت، جامد، غیر انسانی، فاقد خوی انسانی، نامردم، لجوج، سخت دل، سرخت، بی روح، نامهربان، بی مهر، بی محبت، بی معنی، بی فکر، بی رحم، ظالمانه، ظالم، ستمگر، بیدادگر، پوست کلفت، تالم ناپذیر، خونسرد | ||
واژه | بی عاطفه | ||
معادل ابجد | 177 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی بی عاطفه | ||
پخش صوت |
نامهربان و بي مهر
heartless, callous, unfeeling, stolid, insensitive, inhuman, obdurate, soulless, unkind, insensate, cruel, impassive, cold-blooded, cold-hearted
متحجر القلب، عديم الشفقة، جبان، عديم الرحمة، بلا قلب
عاری از احساسات، افسرده، بی حس، سخت، پینه خورده، سنگ دل، فاقد قوهء لامسه، فاقد احساسات، بی حال، بلغمی، فاقد احساس، غیر حساس، کساد، کرخت، جامد، غیر انسانی، فاقد خوی انسانی، نامردم، لجوج، سخت دل، سرخت، بی روح، نامهربان، بی مهر، بی محبت، بی معنی، بی فکر، بی رحم، ظالمانه، ظالم، ستمگر، بیدادگر، پوست کلفت، تالم ناپذیر، خونسرد